فلسفه هنر جنبش مینیمال آرت و پراگماتیسم دیویی

مقالات پژوهشی فلسفه هنر سایت تندیس | جنبش مینیمال آرت و پراگماتیسم دیویی
جنبش مینیمال آرت در پیوند با زیباشناسی جان دیویی | قسمت چهارم
پرونده هنر بی‌فکر و هنر بافکر

سایت تندیس به قلم نویسنده مخاطب آذر امامی

در ادامه بحثِ پیشین ناظر به تأثیرپذیری­‌های دونالد جاد از جان دیویی به فضای فکریِ نسلی اشاره شد که بیانِ آن به درک این تأثیرپذیری کمک خواهد کرد.

ریچارد رورتی اصطلاحِ “اصلاح­ طلبِ چپ” را در دهه­‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰  در وصفِ جوانانی معترض در تمایز از “چپِ جدید” به‌کاربست؛ افرادی که در باورهایی چون «میهن­‌پرستی آمریکایی، اقتصادِ بازتولیدگرا، ضدیت با کمونیسم و پراگماتیسمِ دیویی[۱]» اشتراک داشتند. نکته­‌ی درخور توجهی که دیوید راسکین در نوشته­‌هایش بدان اشاره می‌­کند تعلقِ دونالد جاد به اصلاح­ طللبانِ چپ است. نسلی که حامیِ وعده دموکراتیک حفظِ منافع  در عین احترام به دیگران و اخلاقی عمل کردن بود.مینیمال آرت

اصطلاحِ “پراگماتیسم دیویی” در این میان بسیار حائز اهمیت است از آنرو که نشانگرِ رواج اندیشه‌­هایِ دیویی برای نسلی‌­ست که هنرمندانی چون جاد، موریس و دیگران در زمره‌­ی آنها بوده‌­اند و از جهتی بخاطرِ تأثیراتی که بر آفرینش‌های هنریِ این هنرمندان نهاده است. البته این بدین معنی نیست که تنها اندیشه­‌ی رایج در میان این نسل اندیشه­‌های پراگماتیستیِ جان دیویی بوده است، چنان­که به گفته­‌ی راسکین «اینها نسلی متأثر از اندیشمندانی چون هیوم، جرج بارکلی، برگسون، چارلز پیرس، جان دیویی، جرج سانتایانا، ویتگنشتاین، و دیگرانی چون پِری و لاک بوده و آثارِ این اندیشمندان نیز از منابع مطالعاتیِ غالبِ این نسل است»؛مینیمال آرت

اما همانطور که گفته شد آنچه که نام دیویی را پر رنگ می‌­کند نه تنها بخاطر تعلقات سیاسیِ نسلِ اصلاح­‌طلبانِ چپ به اندیشه‌­های پراگماتیستی دیویی، بلکه به دلیل تأثیراتِ این اندیشه­‌های پراگماتیستی بر هنرِ جاد و دیگرانی چون موریس است. شرح و بسط این تمایلات سیاسی مجالی دیگر می­‌طلبد که می‌­تواند کاوشِ مستقلی در نسبت با هنرِ جاد را رقم بزند؛ اما در گذر از علایق سیاسیِ جاد و نسبتش با پراگماتیسمِ دیویی آنچه در اینجا درخور توجه است پیوندی است که از این رهگذر میان هنرِ جاد و زندگی بر قرار می­‌شود؛ نکته‌­ای که در زیباشناسی دیویی بسیار مورد تأکید قرار گرفته و در آثاری از جاد از جمله آثار زیر مشهود است. آثاری که در آن‌ها، او در پی شکل­‌دهی به نظمی مکانی و کمک به حفظِ یک جهانِ پویاست.

[۱] جان دیویی یکی از فیلسوفان مکتب پراگماتیست ­ـ­ جنبشی با ریشۀ آمریکایی ­ـ­ در کنار ویلیام جیمز و چارلز سندرس پیرس است. این جنبش  در سده­‌های نوزده و بیست میلادی در آمریکا نضج گرفت و در کل شیوه‌­ای در تقابل با ایده‌­الیسم و کاوش‌­های عقلی محضی بود که به­‌زعم آن‌­ها برای انسان فایده‌­ای در بر نداشت. این رویکرد خود معتقد به نگاهی نتیجه‌­باورانه به نظریه و کاوش­‌های نظری به قصد کمک برای حل مسائل انسانی است؛ از آنجا که، «پراگماتیسم، مخصوصاً روشی است برای حل یا ارزش­یابی مسائل عقلی، و نیز نظریه‌­ای است در باب انواع شناسایی­‌هایی که ما قابل و مستعد تحصیل و اکتساب آنها هستیم.» (پاپکین ۵۲۱۱۳۹۱:)؛ در واقع، پراگماتیسم شکلی از تجربه­‌گرایی است؛ به این معنا که تجربه مفهومی محوری برای بیان نظریات این نظرگاه به­‌طور کلی است. اما، آنچه که، دیویی به‌­طور خاص درباره‌­ی تجربه مهم دانسته نقش شناختی تجربه است. نقشی که معنابخش تعامل انسان با طبیعت است. زیرا که موجبات شناخت انسان نسبت به طبیعت را فراهم می‌کند؛ چنان­که، برای دیویی این تجربه است که موجب واکنش انسان نسبت به طبیعت می­‌شود؛ فرآیندی مبتنی بر تعامل موجود زنده با محیط برای پاسخ­گویی به نیازهای حیاتی. بنابراین، در توضیح مبنای اولیه و در واقع، پراگماتیکی تجربه ضمن ضروری دانستن تعامل میان موجود زنده و محیط، معنای عملی تجربه را در نظر داشته به این معنا که «آنچه تجربه‌­ی اولیه­‌ی ما را می­‌سازد تأثیر و عمل متقابل میان یک موجود زنده و محیط آن است. تجربه چیز شناخته شده­‌ای نیست بلکه بیش­تر عمل انجام شده است» (پاپکین  ۱۳۹۱:۵۲۶).

قسمت های قبل از این پرونده را اینجا بخوانید:

•   جنبش مینیمال آرت در پیوند با زیباشناسی جان دیویی و هنر در نسبت با جهان واقعی

مباحث پژوهشی کارشناسان و هنرجویان و دانشگاهیان و سلسله مقاله های هنری در باب فلسفه هنر و هنرهای تجسمی را در سایت تندیس دنبال کنید.

نویسنده