چهار تکنولوژی که به جعل آثار هنری پایان خواهند داد

چهار تکنولوژی که به جعل آثار هنری پایان خواهند داد
قسمت دوم
آوام مگ: ترجمه‌ی معصومه شیخی


چهار تکنولوژی در اثبات اصالت اثر

«اثر انگشتی» پیچیده‌تر

استاندارد طلایی در پرونده‌های اصالت‌سنجی در اوایل قرن بیستم مهر تأییدِ یک متخصص بود. هرچند امروزه، وقتی پرونده‌های جعل به دادگاه می‌روند، تاریخچه‌ و خبرگی به شدت تحت بررسی قرار می‌گیرند. گواهی‌های اصالت و صورت‌حساب‌های خرید را می‌توان جعل کرد. در سال ۲۰۱۳، رئیس مؤسسه‌ی مودیلیانی، کریستین پریسوت، به دلیل درست‌کردنِ گواهی‌های دروغین برای جعل آثار مودیلیانی به ارزش تقریباً ۸.۷ میلیون دلار دستگیر و محاکمه شد. به‌همین‌شکل، تاریخ‌نویسان و ارزیابان هنری ممکن است تطمیع شوند، اختلاف‌نظر داشته باشند، یا این‌که فقط اشتباه کنند. همین دلیل محکمی است برای این‌که چرا افرادی که روپوش سفید آزمایشگاه به تن دارند تا این اندازه روی پرونده‌های جعلِ آثار تأثیر می‌گذارند. هیچ آزمایش لیتموسی وجود ندارد که بتواند بین هنر اصل و جعل آن تفاوت قائل شود. اما برخلاف دید درونی، علمِ تطبیق طیفی جدید برای دادگاه‌های هنری، انگشت‌نگاری پپتید (PMF)، را به‌سادگی نمی‌توان نادیده گرفت. PMF که در سال ۱۹۹۳ ارائه شد و عموماً در صنایعی مانند بیوتکنولوژی استفاده می‌شود، یک فنّاوری تحلیلِ داده است که پروتئین‌های جانوری را در سطح مولکولی تحلیل می‌کند. تاکنون هیچ روش علمی برای تشخیص نوع بافت جانوری در مواد هنری، مانند اتصال‌دهنده‌های رنگ، چسب‌ها و روکش‌ها وجود نداشت. یک دستگاه عظیم به نامِ طیف‌نگار واترز LDI این مسئله را تغییر داده است. پس از تحلیل نمونه‌های برداشته‌شده از یک اثر هنری، LDI پروتئین‌ها را تخریب کرده و طیف‌هایی شامل نشان‌گرهایی می‌سازد که «اثر انگشت» نمونه را‌ تشکیل می‌دهند. این نشان‌گرها بعدا با نشان‌گرهای یافته‌شده در بافت‌های جانوری، مانند زرده‌ی تخم‌مرغ، مقایسه می‌شوند تا تطبیق پیدا کنند.

این تکنولوژی، که جدیدترین اسباب‌بازی محافظان و مرمّت‌گرانِ موزه‌ها است، به‌زودی به جعبه‌ابزارِ کارشناسان اصالت‌سنجی نیز اضافه خواهد شد. مرمت‌گریِ هنری و اصالت‌سنجیِ هنری به‌شدت با یکدیگر هم‌مسیر هستند، مانند قدرت نظامی و قوه‌ی قانون‌گذار؛ در گُردانی وجود دارند که این دو حرفه را به هم مرتبط می‌کند و همواره در حال چرخش است. دنیل کربی، دانشمندی که پیشروِ PMF در مرمت‌گری هنری است، به‌خوبی از این پیوند آگاه است: «این دو حرفه، دو روی یک سکه هستند؛ تنها تفاوت‌شان بستر آن‌هاست.» این دانشمندِ سابق حوزه‌ی مرمت‌گری دانشگاه هاروارد می‌گوید: «کار یک نفر محافظت از یک اثر هنری است و کار نفر دیگر تعیین اصل و جعلی بودن آن است. اما هردوی آن‌ها به یک چیز نگاه می‌کنند و از یک ابزار استفاده می‌کنند.» کربی از شرکت‌های بیمه و مجموعه‌داران هنری تماس‌هایی دارد مبنی بر این‌که حاضرند پول خوبی برای جادوی دستگاه PMF او بپردازند.

پروژه‌های کربی تنوع زیادی دارند، از تصدیقِ این‌که آیا یک کتاب باستانی با پوست انسان جلد شده است (تأییدشده)، تا تعیین ترکیب‌بندی کایاک‌های آلاسکایی (پوست: شیر دریایی، طناب‌کشی: رگ‌های نهنگِ کوهان‌دار). او هم‌چنین در چرخه‌ی هارواردمورالزِ خود کشف کرده است که مارک راثکو روی پَنِل شماره‌ی ۱  از چسب جانوری و تخم‌مرغ استفاده کرده بود. PMF آن‌قدر دقیق است که حتی می‌تواند تشخیص دهد که چه نوع تخمی (تخم اردک، مرغ، یا بلدرچین) و چه بخشی از آن (زرده، سفیده یا هردو) به‌عنوان اتصال‌دهنده استفاده شده است. راثکو از تمام تخم‌ِ مرغ برای هم‌آوردن رنگ و زیرسازی تابلوی پَنِل شماره‌ی ۱ استفاده کرده بود. با وجود تعداد زیادی از آثار هنری که شامل پروتئین‌های جانوری هستند (هنرمندان اروپایی قرون وسطا چسب ماهی را ترجیح می‌دادند، درحالی‌که پیکاسو بوم‌هایش را با چسبِ ساخته‌شده از پوست خرگوش آماده می‌کرد) کارمندان داخلی در حال مطالعه‌ی دقیق تحقیقات کربی هستند. حالا تکنولوژی تنها باید آماده شود. کربی می‌گوید: «من در پایگاهِ داده‌ام هشتاد جانور مختلف دارم؛ همان‌طور که این تعداد با گذشت زمان افزایش می‌یابد، من هم تطابق‌های بیشتری پیدا می‌کنم.»

DNA مصنوعیِ جاسازی‌شده

در اواسط دهه‌ی ۹۰، طرحی از بدنام، پسران بدِ اریک فیشل، به بازار ثانوی رسید. این اثر که رنگ و روغن روی کاغذ بود آن‌قدر متقاعدکننده بود که نه‌تنها یک مرکز مزایده‌ی مهم، بلکه خودِ فیشل را هم فریب داد. وقتی دوستِ او سیمون دو پوری بابت این اثرِ بزرگ و تک‌رنگ که در مزایده‌ای در ساتبی قرار داشت به او تبریک گفت، فیشل عکس اثر جعلی را که در کاتالوگ گلاسه چاپ شده بود بررسی کرد و فوراً کارِ دستِ خودش را شناخت. او هرچه حافظه‌اش را زیرورو کرد، به یاد نمی‌آورد چنین طرحی کشیده باشد. «فکر کردم دارم عقلم را از دست می‌دهم.» فیشل خاطرنشان می‌کند: «هرکس که آن را نقاشی کرده بود کاملاً به سبک من در آن زمان رسیده بود. تنها چیزی که باعث شد بفهمم آن کار اثر من نیست این بود که هرگز هیچ طرح تدارکاتی از آن نقاشی نکشیده بودم.»

دیدن یک اثر جعلیِ متوسط از کارتان یک چیز است و دیدن روح خودتان در ضربه‌های قلمِ هنرمندی دیگر چیز دیگری است. با چنین پیش‌زمینه‌ای، تعجبی ندارد که فیشل از DNA مصنوعی دفاع می‌کند. او می‌گوید برای استفاده از این تکنولوژی جدیدِ ضدّجعل «آماده» است که به هنرمندان اجازه می‌دهد آثارشان را با ذره‌های ریزی از DNA مصنوعی نشان‌دار کنند. «با وجود انفجار بازار هنر و کشورهایی مانند چین که قانون کپی‌رایت را نمی‌پذیرند و هنرمندان کپی‌کارِ ماهری دارند که می‌توانند سبک هنرمند را کپی کنند، آثار جعلی متداول شده‌اند. هدف ایجاد سیستمِ کُدگذاریِ غیرقابل‌اختلالی است که تبدیل به استانداردی برای اصالت‌سنجی هنر شود.»

مرکز جهانیِ نوآوری در دانشگاه دولتیِ نیویورک در آلبانی در حال آزمایش این دانش تشخیصیِ هوشمندانه است. پروژه ابتدا توسط بیمه‌ی آریس تایتِل، شرکتی که تخصصش در زمینه‌ی تعهد هنرهای زیباست، به مبلغ ۲میلیون دلار تأمین بودجه شد. آریس اخیراً این تکنولوژی را خریده است و شرکتی به نام «اصالت‌سنجی پراوینر» را برای بازاریابی آن به کار گرفته است. آریس، مانند سایر بازیگران این صنعت، قصد محافظت از سهم ۵۵میلیارد دلاری‌اش در بازار هنرهای زیبا را دارد.

ایده این است که هنرمندان ـــ به‌محضِ خشک‌شدنِ رنگ روی بوم یا به‌محضِ این‌که مجسمه از روی پایه پایین آمد ــ با ضمیمه‌کردن نمونه‌ای از DNA به اندازه‌ی یک تمبر پستی، اصالت آثارشان را پس از تکمیل‌شدن فوراً تصدیق کنند. مثال مشابهِ آن صنعت خودرو است: به این کار مانند شماره‌گذاری‌ خودرو نگاه کنید. به‌جای استفاده از DNA خودِ هنرمند که ممکن است مشکلات حریم شخصی ایجاد کند و می‌تواند به سرقت برود و در آثار جعلی جایگزین شود، DNA مصنوعی‌ای که در آزمایشگاه درست شده است استفاده می‌شود. هر اثر هنری به‌طور نامحسوس با یک رشته‌ی منحصربه‌فرد از موادِ زیست‌مهندسی‌شده نشانه‌دار می‌شود. این رشته بین اثر هنری و پایگاه داده‌ایِ امن، که شامل اطلاعات صریحی درباره‌ی اثر هنری است، ‌پیوندی رمزگذاری‌شده ایجاد می‌کند. این داده‌ی DNA، که با استفاده از یک اسکنر قابل بازیابی است، در دسترس دلّالان گالری‌ها، کارکنان موزه‌ها و هرکسی که به تأیید اثر هنری نیاز داشته باشد قرار می‌گیرد. DNA بر اساس استاندارهای بایگانی است؛ با اثر هنری در تماس نیست و به شرایط محیطی یا دست‌کاری حساس نیست. به علاوه، رمزگشایی و کپی‌کردنِ DNA عملاً غیرممکن خواهد بود، حتی اگر بتوانید دانشمند دغلی در شِنژِنِ چین پیدا کنید تا برایتان کار کند. برداشتن نشانه را نیز فراموش کنید، چون ردّی میکروسکوپیک روی تمام اثر باقی خواهد ماند.

سم سلمان، مدیر عامل شرکت اصالت‌سنجی پراوینر، می‌گوید: «DNA مصنوعی مدرکی قابل‌قبول در دادگاه خواهد بود. بیایید امیدوار باشیم که تکنولوژیِ آدم‌های خوب همیشه از آدم‌های بد جلوتر است.» این محصول ۱۵۰ دلار قیمت دارد. برای کسانی که می‌خواهند قلمروِ هنری‌شان را با DNA مصنوعی تعیین کنند، شرکت بریتانیاییِ تگ‌‌اسمارت خدمتی مشابه ارائه می‌دهد که هم‌اکنون آنلاین است. تگ‌اسمارت، که توسط طراح اهل لندن مارک داربیشایر و برنامه‌نویسی به سنام استیو کوک تأسیس شده است، محصولی سه‌جانبه است که یک برچسب DNA مصنوعی، یک گواهی اصالت و یک گذرنامه‌ی دیجیتال (تاریخچه‌ی اصالت) را با هم ترکیب کرده است. پس آقای فیشل، آسوده بخوابید. دستِ‌کم، میراث هنری و اموال هشت‌رقمیِ شما در حال حاضر به‌خوبی محافظت شده‌اند.

منبع: Artsy

قسمت‌های قبل از این پرونده را اینجا دنبال کنید:

در همین ارتباط اینجا بیشتر بخوانید: