پروندهی منتقدان برتر جهان
طراحان باهاوسی چهرهی جهان را تغییر دادند. اما آیا آن را بهتر کردند؟
معرفی منتقد چهارم: سباستین اسمی Sebastian Smee | قسمت دوم
دبیر پرونده: مریم روشنفکر
مجله هنرهای تجسمی آوام ترجمه: معصومه شیخی
نوشتهی سباستین اسمی، منتقد هنری، ۲۰ فوریه
در سال ۱۹۱۹ در آلمان بحث بر سر ساختن دنیایی بهتر در جریات بود. جنگ جهانی اول با شکستی سنگین و هرجومرج سیاسی پایان یافته بود و همهچیز به معنای واقعی کلمه تخریب شده بود.
نیاز به خانههای تازه بهتنهایی بیش از اندازه بود و موضوع این نبود که ساختمانها چه شکلی باید باشند، بلکه سرعت ساخت و قیمت ارزانشان نیز مطرح بود. بحث به موضوعاتی فراتر از عملیبودن سوق یافته بود. میل به ترمیم مسائل و کنار هم قراردادن قطعات، همهچیز را تحتتأثیر قرار داد. سؤال تنها این نبود که «چه نوع دولتی میخواهیم؟» بلکه «انسان بودن یعنی چه؟» و «چطور میتوانیم با هم زندگی کنیم؟»
«مدرسهی هنر باهاوس»، از میان تمام این بحثها سربرآورد. هدف آن منقلبکردن زندگی روزمره بود؛ و شما در حال زیستن با میراث آن هستید؛ مانند: خوب یا بد ساکنان برزیلیا، پکن، تهران و تلآویو.
باهاوس امسال صدساله میشود و مورد تجلیل و بازنگری قرار میگیرد. این سالگرد بحثهای بسیار داغی را برانگیخته است؛ زیرا هیچ مؤسسهی دیگری نیست که به اندازهی باهاوس با معماری و طراحی مدرن شناخته شود.
اگر به ساختمانهای پرنور و جادار، مبلمان کاربردی، طراحی شیک و مقرونبهصرف، فونت سانسریف و طراحی گرافیک با خطوط راست و واضح علاقهمندید، به باهاوس اهمیت میدهید. به همان اندازه، اگر از ساختمانهای مربعشکل با سقفهای صاف، استانداردسازیهای بیوقفه، مرگ منحنیها، تزئینات، حذف تفاوتهای فرهنگی و طراحیهای بیش از اندازه منطقی بیزارید، به باهاوس اهمیت میدهید.
«موزهی هنر هاروارد» دارای زیباترین مجموعههای آثار باهاوس در خارج از آلمان است. نمایشگاه جدید آن، «باهاوس و هاروارد» مجموعهی کاملی از فعالیتهای باهاوس را طی ۱۴ سال حضور این مدرسه در سه مکان مختلف در آلمان نشان میدهد.
در سال ۱۹۳۳ پس از آنکه مدرسه زیر فشار نازیها از بین رفت، چند نفر از شخصیتهای اصلی آن به آمریکا مهاجرت کردند، به همین خاطر این نمایشگاه تأثیر باهاوس بر تحصیلات و طراحی را در آمریکا نیز نشان میدهد ــ در کالج «بلک ماونتن» در کارولینای شمالی، «باهاوس نو» در شیکاگو، کالج «بروکلین» در نیویورک، کالج «نیوکام» در نیواورلئانز و هاروارد.
حدود ۲۰۰ شئ در این نمایشگاه دیده میشود؛ از کلاسهای تمرین هنر روی کاغذ و مطالعات معماری گرفته تا مبلمان، پارچه، عکس و نقاشی. آثاری تأثیرگذار با اندازهی بزرگ نیز وجود دارند؛ اما تأکید کلی روی آثار کوچک و ازبینرونده است که میتواند شما را به تفکر دربارهی محدودهی تأثیرات باهاوس وادارد.
در یک کلام، این تأثیر بسیار وسیع بود.
آیا این زیباترین نمایشگاه سال است؟
باهاوس در سال ۱۹۱۹ در «وایمار» افتتاح شد؛ در خانهی «گوته» و «شیلر» در فاصلهای ۲۰ دقیقهای با خودرو از جاییکه ۱۸ سال بعد «بوخنوالد»، بزرگترین اردوگاه کار اجباری در داخل مرزهای آلمان، تأسیس شد.
اگر بحرانی که باهاوس از آن سربرآورد معلول ازهمپاشیدن چیزها بود، افرادی که از جوامع جدا میشدند، کارگرانی که سود و منفعتشان قطع میشد، ملتهای همسایه که با هم در جنگ بودند، به نظر میرسید راهحل، اتحاد دوباره باشد.
«والتر گروپیوس»، معمار و نخستین گردانندهی باهاوس نوشته بود: «امروزه، آثار هنری در انزوا وجود دارند و تنها از طریق تلاش آگاهانه و جمعی تمام هنرمندان میتوانند نجات یابند.» او با تلفیق یک آکادمی هنرهای زیبا و یک مدرسهی هنرهای کاربردی و صنایع دستی، مدرسهی باهاوس را تأسیس کرد.
از این منظر، با برداشت یگانه از هنر و طراحی، باهاوس، بازتاب جنبشهای آثار هنری و صنایع دستی قرن نوزدهم بود و آثار صنایع دستی را بهعنوان پادزهری برای اشیاء ساخت کارخانهها و تأثیرات وسیعتر صنعتیشدن محترم میدانست. باهاوسی که گروپیوس آن را اداره میکرد، در ابتدا همین راه را طی کرد. معلمان تأثیرگذار اولیهی باهاوس، مانند «پل کلی»، «واسیلی کاندینسکی» و «یوهانس ایتن» بخش شهودی و روحانی هنر و آموزش را پرورش دادند.
در سال ۱۹۲۳، رویکرد تغییر یافت. گروپیوس، مشخصاً تمرکز روی طراحی برای صنعت را اعلام کرد. کارخانهها، «آسیابهای تاریک و شیطانی» انقلاب صنعتی، دیگر دشمن نبودند؛ صنعت قرار بود راهحل باشد.
صنعت، زیباییشناسی را محدود میکرد. ساختمانهای مربعشکلی که گروپیوس طراحی میکرد، با پنجرههای بزرگ و نقشههای باز، به خاطر شباهتشان به کارخانهها جالب توجه بودند. به نظر میرسید میگویند: «فکرکردن، رؤیابافتن و پنهانشدن از دنیا کافیست. وقت زندگیکردن هدفمند رسیده است!»
تأثیر باهاوس روی پداگوژی، به شدتِ تأثیر آن روی طراحی واقعی بود. هر دانشآموزی که آنجا تحصیل میکرد باید در دورهی پیشنیاز، شرکت میکرد. در ابتدا این دوره را ایتن، تدریس میکرد؛ با روشی جامع و تئوری رنگ و ترکیببندی که با کالیستنیک ترکیب میشد. بعدها «جوزف آلبرز» و «لازلو موهولیـنگی» تدریس این واحد را برعهده گرفتند که هر دو تأثیری بزرگ بر تدریس هنر و طراحی در ایالات متحده داشتند.
روش آنها نمونهای از جستوجوی باهاوس برای اتحاد جدید بود؛ نه فقط در اتحاد هنر و صنایع دستی، بلکه در اتحاد فرد و جامعه؛ کلید کار، در سادگی بود. اگر روی اصول تمرکز میکردید، فکرکردن از بین میرفت و مهارت کمتر به حوزههای تخصصی تقسیم میشد.
نمایشگاه هاروارد به هنربانی لارا موییر، با نمونههایی از تمرینهای دورهی پیشنیاز شروع میشود. این آثار نشان میدهند که دانشآموزان با رویکرد تجربه، تشویق میشدند تا ویژگیهای شکل، رنگ و مواد را کشف کنند؛ برای نمونه بیاموزند چطور تأثیر بصری تکههای رنگشدهی کاغذ با چیزهای کوچکی مانند رنگ پسزمینه، الگوی همپوشانی یا تغییر رنگمایه میتواند تغییر کند و توهم تورفتگی فضایی یا شفافیت نیز به همین شکل تحتتأثیر قرار میگیرد.
نمایشگاه با نمایش طراحیهای رادیکال باهاوس برای خانهها و مبلمان ادامه مییابد؛ سپس بخشهایی مربوط به کلاسهای نساجی و عکاسی مدرسه و همچنین گسترش آن بیرون از آلمان، ابتدا در پاریس و سپس در ایالات متحده نمایش داده میشود.
آثاری از شخصیتهای مدرنیست میبینیم که شهرتشان فراتر از ارتباطشان با باهاوس است، از نقاشانی مانند کاندینسکی و کلی تا معماران و طراحانی مانند مارسل بروئر، گروپیوس و لودیگ مایز ون در روهه؛ همچنین آثار بزرگی از شخصیتهای پویایی مانند آلبرز، هربرت بایر، لیونل فاینینگر و موهولی-نگی وجود دارد.
باهاوس تحت سلطهی مردان بود؛ اما موییر تلاش کرده است تا بافتهای تأثیرگذار هنرمندانی مانند: آنی آلبرز و «گونتا استولزل» را به همراه آثار زنانی کمترشناختهشده که در میان آنها بافندهای به نام «اًتی برگر» و عکاسی به نام ب «لوسیا موهولی» به چشم میخورند را بیشتر در معرض دید قرار دهد.
«باهاوس و هاروارد» با نمایش نقاشیها و مجسمههای دیواری به سفارش مرکز فارغالتحصیلان طراحی گروپیوس هاروارد که در ۱۹۵۰ تأسیس شد، به اوج خود میرسد. تأثیرگذارترین آنها «وردور» اثر «بایر» است که ۶ متر پهنا دارد و فرمهای غلتان دینامیک و سایههای متفاوتی از سبز دارد.
گروپیوس و همکارانشدر تلاش بودند هنرمندانی مفید باشند و به ساخت مجدد جامعه در مسیرهای منطقی یاری رسانند. صنعت به طراحان باهاوسی فرصتی داد تا از نودریابند انسانبودن به چه معناست؛ از میراث تحقیرآمیز گذشته و از تزئینات عجیب و ازمدافتاده رها شوند و همانطور که گروپیوس مینامید از «زیباسازی و جذابیت رمانتیک».
اما این به این معنی بود که طراحان باهاوسی تحمل تفاوتهای فرهنگی و طرز فکر مختص زندگی هر فرد را نداشتند. مایز نوشته بود: «فرد بهشدت اهمیت خود را از دست میدهد و سرنوشت او دیگر برای اهمیت ندارد.»
درحالیکه تمام کارهای باهاوس را جشن میگیریم، این کلمات باید برای هر کسی که از روند قرن بیستم آگاه است، هشداری باشد و به همین شکل برای هر کسی که نگران راحتی امروز است که توسط الگوریتمها و هوش مصنوعی به وجود آمده است. (همانطور که «لیونل تریلینگ»، هشدار داد: «روزگاری که همنوعانمان را موضوع اهداف روشنفکرانهمان قرار دهیم، پارادوکسی در طبیعتمان ما را به این سوق میدهد که آنها را موضوعِ ترحم و بعد خرد و در نهایت اجبار و تهدید خود قرار دهیم.»)
مدرنیسمِ باهاوس، این روزها بهگونهای مورد بحث است که گویی سبک هنری دیگری مانند «آرت دکو» بوده است؛ اما باهاوس همچنین بر همان ایدئولوژی و عقیده بوده است و ریشههای آن در روشنگری اروپایی قرار دارد؛ اما مؤسسان آن باور داشتند که باهاوس میتواند از تاریخ فراتر رود. همهچیز باید دربارهی حقیقت باشد، دربارهی شفافیت و ابراز بیرونی عقلانیت. باید از شر سمبلهای منسوخشده خلاص شد. چیزی که سرکوب شده بود، باید آشکار میشد.
هرچند ایدهآل صحیح اتحاد، بهسرعت به مسیری به سمت یکسانی و یکنواختی تبدیل شد. نسل بعدی باهاوس میلیونها ساختمانِ در زشتی بینظیر ساخت و محیط شهری را در تمام دنیا نابود کرد. هرجاکه تفاوتهای محلی دیده میشد، از سر راه برداشته میشد. پشت ایدهآلیسم ستودنی باهاوس، نوعی انزجار از تفاوت حس میشود و همینطور انزجار از انسان.
خود باهاوس نهتنها از نازیهای هیتلر که با کمونیستها و یهودیها مرتبط بودند منزجر بود که مدت کوتاهی پس از بهقدرترسیدن از بین رفتند، بلکه از شوروی استالین نیز بیزار بود که زیباییشناسی مدرنیست را بهعنوان آبستره و نخبهگرایی رد میکرد. در طولانیمدت، آزار و اذیت دیکتاتوریهای راستی و چپ به تبدیل مدرنیسم سبک باهاوس به زیباییشناسی محبوب چپیهای دموکرات و افزایش تأثیر آن و احتمالاً به ندیدن معایب آن یاری رساند.
منبع: Washington post
قسمتهای قبل از این پرونده را اینجا بخوانید:
- پروندهی منتقدان برتر جهان، روبرتا اسمیت |قسمت اول
- پروندهی منتقدان برتر جهان، جری سالز۱ |قسمت دوم
- پروندهی منتقدان برتر جهان، جری سالز۲ |قسمت سوم
- پروندهی منتقدان برتر جهان، جری سالز۳ |قسمت چهارم
- پروندهی منتقدان برتر جهان، الئنور هارتنی۱ |قسمت پنجم
- پروندهی منتقدان برتر جهان، الئنور هارتنی۲ |قسمت ششم
- پروندهی منتقدان برتر جهان، سباستین اسمی۱ |قسمت هفتم