پرونده‌ی منتقدان برتر جهان | روبرتا اسمیت

پرونده‌ی منتقدان برتر جهان | روبرتا اسمیت Roberta Smith
نقدی بر سرامیک‌های استرلینگ رابی از دیدگاه روبرتا اسمیت

آوام مگ دبیر پرونده: مریم روشن‌فکر

مترجمان: مریم روشن‌فکر و سارا اوسطی


پرونده معرفی منتقدین برتر جهان، در حالی برای عرضه انتخاب شده است که سوء تفاهم‌های بسیاری در حوزه هنر پیرامون موضوع نقد وجود دارد و باید اذعان کرد که نقد هنر علی‌الخصوص در حوزه تجسمی در ایران هرگز به اندازه کافی مستقل و دارای حدود و ثغور مشخص نبوده است و حتی همانند حوزه فیلم و ادبیات دارای تشکل صنفی نیست. به همین خاطر سعی ما در این پرونده این است که دریچه‌ای رو به نقد در جهان انگلیسی زبان بگشاییم و بتوانیم بخشی از آنچه بر نقد در حوزه بین‌المللی هنر تجسمی رفته است را بازتاب دهیم. در این خصوص کوشیده‌ایم امانت را در ترجمه حفظ کنیم و مخاطب فارسی زبان را با ارزش نقد تجسمی درکمک به درک و فهم و گسترش دانش از درون به بیرون این حوزه آشنا کنیم.

روبرتا اسمیت منتقد

درباره روبرتا اسمیت:

خانم اسمیت در نیویورک‌سیتی متولد شد و در کانزاس رشد کرد. او از فارغ‌التحصیلان کالج گرینِل (Grinnell College) در ایالت آیووا است. پیش از پیوستن به تایمز، برای Village Voice می‌نوشت. در سال 2003  جایزه‌ی نقد هنری College Art Association’s   Frank Jewett Mather را برد.

روبرتا از زمان پیوستن به روزنامه‌ی «تایمز» در سال 1991 در مورد هنر غربی و غیرغربی از دوران ماقبل تاریخ تا عصر معاصر نوشته است. او مسئولیت اصلی خود را «بیرون‌آوردن مردم از خانه» می‌داند و کنجکاو کردنِ آن‌ها به دیدنِ آثار هنری‌ای که او معرفی می‌کند؛ اما هم‌چنان از پست‌کردن آثار هنری در اینستاگرام و توئیتر نیز لذت می‌برد. بخش‌های موردعلاقه‌ی او در هنر، آثار سرامیکی، آثار عامه‌پسند و هنر خودآموخته، دیزاین و ویدئوآرت است.

روبرتا اسمیت، به‌عنوانِ یکی از سرمنتقدین «نیویورک تایمز»، به‌طور مرتب، نمایشگاه‌های دایر در موزه‌ها، آرت‌فرها و گالری‌های نیویورک، شمال آمریکا و خارج از کشور را بررسی می‌کند.روبرتا اسمیت منتقد

«نیویورک تایمز»

لوله‌های استرلینگ رابی

پایین‌تر از انتظار

یک نمایش کوچک موزه‌ای که تمرکزش بر روی آثاری از جنس سرامیک است که به‌مثابه‌ی یک کارخانه‌ی چندمنظوره به چیزی تسکین‌دهنده تبدیل می‌شود.

موزه‌ی هنر و طراحی و استرلینگ رابی روی چیزی که ممکن است به‌عنوانِ یک مبادله‌ی عادلانه‌ی قدرت نام‌گذاری شده باشد کار کرده‌ است. با نمایشِ «استرلینگ رابی، سرامیک‌ها»، موزه لحنش را ارتقاء داد در حالی‌که هنرمند آن را پایین آورد ـگامی خوشایند در هر دو مورد.

موزه‌ای که روزی دست‌ساخته‌های آمریکایی نامیده می‌شد، موزه‌ی هنر و دیزاین بود که از آن فقط دست‌ساز بودن باقی مانده بود، آن هم نه به‌صورت خوبش. آثار زیادی در آن نمایش داده می‌شد که بدون هیچ دلیل خاصی با وسواس کار شده بودند، بیش از حد به تکنیک وابسته و کاملا غیرخلاقانه بودند. مهم نیست که آن را هنر در نظر می‌گیرید یا دیزاین یا دست‌ساخته. موزه نیاز دارد تا هنرمندان بیشتری را به نمایش بگذارد، هنرمندانی که پیچیده باشند، فرارَوی کنند و دسته‌بندی‌ها را بشکنند. آقای رابی، در بهترین حالتش، همه‌ی موارد بالا را به انجام می‌رساند.

روبرتا اسمیت منتقد

خوشحال‌کننده است که آثار این هنرمند لس‌آنجلسی برخلاف انتظار در یک موزه‌ی معمولی به نمایش درآمده تا موزه‌ی ویتنی Whitney یا موزه‌ی هنر مدرن MoMa. او، پس از هفت سال پرش از یک مدیا به مدیای دیگر در گالری‌های پول‌سازِ نیویورک، همانند یک شهاب ثاقب، اینک در حال خنک کردن جت‌هایش است. می‌توان به مجموعه همکاری‌های زیاد او با طراح معروف، راف سیمونز Raf Simons ، اشاره کرد که اوج آن در پروژه‌ها‌ی کلوین کلاین است. در حالی‌که آقای سیمونز امروز مدیر خلاقیت است، شما با فردی مواجهید با جاه‌طلبی و استعدادی بیش‌ازحد و غیر قابل تصور.

روبرتا اسمیت منتقد

در عین حال اگر به دنیای هنر برگردیم، او در سال 2014 فرودی در گالری گاگوسیان داشت. گاگوسیان او را در شعبه‌های پاریس و هنگ‌کنگ‌اش آزمود؛ گویی که او در حال آزمایش صلاحیتش بود، پیش از این‌که نمایش گسترده‌ای از آثار نقاشی و مجسمه‌های سرامیکی‌اش را در نیویورک ترتیب دهد. در عین شلوغی بیش از حدِ آثار، این بهترین نمایش او در سال‌های اخیر بود.

این خوب است که می‌بینیم آقای رابی تنها سرامیک‌هایش را، که مدیوم اصلی‌اش هستند، نمایش داده، اگرچه من نقاشی‌های با اسپری و کارهای پارچه‌ایِ اشنابل[1]‌ گونه‌ی او را بیشتر دوست داشته باشم.

او در سرامیک‌هایش به‌سادگی در  اصیل‌ترین و ساختارشکنانه‌ترین نقطه ایستاده است، چه درمورد روش، چه معنا و چه انتظارات بصری. تلاش او در سرامیک‌ها، بیش از هر کار دیگری که ارائه کرده است، شما را وادار به دیدن و فکرکردن می‌کند.

اشیاءِ اغلب یادمانی و بیش‌از‌حد براق‌شده، میان نهایت زشتی و نهایت زیبایی در رفت‌و‌آمدند. به نظر می‌رسد که بعضی از آن‌ها از آتش‌سوزی یا تخریب به جا مانده‌اند. بعضی‌های دیگر مانند آتشفشان‌هایی هستند که هر لحظه ممکن است فوران کنند. آن‌ها ابعاد مجسمه و غنای رنگیِ نقاشی را با هم ترکیب می‌کنند. اما این آثار هم‌چنین در تاریخ و روند سرامیک‌سازی عمیق می‌شوند. این آثار دربرگیرنده‌ی خسران، خشونت، گذر زمان، ظهور و سقوط تمدن‌ها، شکوه آداب و رسوم هستند، و در‌عین‌حال بامزه، ظالمانه و بخشنده نیز هستند. آن‌ها هم‌چنین جان‌افزایند و چگونگیِ کار کردن روی طبیعی‌ترین و گسترده‌ترین کارماده‌ها را شرح می‌دهند. هیچ فرهنگی در تاریخ نیست که آثار سرامیکی عالی‌ای نیافریده باشد.

این 21 اثرِ نمایش‌داده‌شده از یک نمایش بزرگ‌تر در تابستان 2018 در مرکز هنری دس مونس Des Moines در ایالت آیووا انتخاب شده‌اند. این مجموعه شامل آثار مسطّحِ بشقاب‌مانندی هستند که شبیه پیتزا نیز به نظر می‌رسند و از مجموعه‌ی زیرسیگاری‌های آقای رابی انتخاب شده‌اند و آثار کوچکِ خانه‌مانندِ جالب دیگری که نمونه‌های تک‌رنگ آن جذابیت کم‌تری دارند.

روبرتا اسمیت منتقد

اما آثار بزرگ مجموعه‌ی «تئولوژی باسین (Basin Theology)» آقای رابی بیشتر نمایشگاه را احاطه کرده‌اند؛ آثاری که در نظر اول به زیرسیگاری‌ای شبیهند که از آشغال‌هایی پر شده که گویی از افرادی به‌شدت سیگاری حاصل شده است. تیوب‌های لوله‌مانندی که بیشترشان مانند سیگارهایی از آن بیرون زده‌اند، یا دسته هاون‌هایی که در تشت ـ هاون‌ها قرار گرفته یا در حالت عمودی شبیه دودکش است. این لوله‌ها توسط هنرمند به‌وسیله‌ی اکسترودرهای[2] کوچک ساخته شده‌اند. اما پیش از آن‌که کاملاً شکل بگیرند دستکاری شده‌اند و اغلب خیلی ایده‌آل نیستند؛ در غیر این‌صورت، می‌بایست قطعات از ورقه‌های گِل ساخته شده و نشانه‌های دست هنرمند کاملاً برداشته می‌شدند. مانند جای فشار دادن عمیق این‌جا، جای فشار دادن انگشت آن‌جا و آثار موج‌مانندِ فشارهای انگشت در تمام بدنه‌ی خارجی آثار.

نام تئوری باسین Basin Theology بر کُره‌ای دلالت می‌کند که توسط خدا یا خدایان اداره می‌شود. این نام برای سرامیک مناسب به‌نظر می‌رسد زیرا سرامیک کیمیاگریِ تغییر خاک توسط آتش است؛ این هنری است که اتفاق در آن نقش مهمی دارد، به‌خصوص درمورد پخت کوره‌ای. قطعات و تکه‌های شکسته‌شده یا منفجرشده با نتایج شگفت‌انگیزی به چرخه‌ی استفاده برمی‌گردند. آجرهای افتاده از کوره نیز به همان شکل رها می‌شوند.

همه‌ی این‌ها بر حسّ تخریب می‌افزایند، تخریبی حاصل از خشونت طبیعت که درعین‌حال رستگاری را نیز در خود دارد و هم‌زمان دارای سیمایی تعمداً باستان‌شناسانه نیز هست، مانند تپه‌ا‌ی باستان‌شناسی که همیشه برای بیرون کشیدن اطلاعاتی که از فرهنگ‌های گذشته در خود دارد حفاری می‌شود. حتی تشت‌هایی که به نظر می‌رسد از جریان آتش‌سوزی جان سالم به در برده‌اند، دوباره بازسازی شده‌اند. ترک‌های مرمت‌شده روی تمام آن‌ها دیده می‌شود یا کاملاً از نو با تفکری تیره و تار بازسازی شده‌اند، مانند اثر «هترا (HATRA)» از مجموعه‌ی «تئولوژی باسین».

اثر «قایق رودخانه‌ی مرگ (STYX BOAT)» از مجموعه‌ی «تئولوژی باسین»، بزرگ‌ترین اثر این نمایشگاه، (تقریباً 4 فوت مربع) شامل تکه‌هایی از یک بشقاب پیتزا است که در اصل لعاب فیروزه‌ای داشته است، و بخش برجسته‌تر آن گوشه‌ی دندانه‌دارِ یک تشت کوچک‌تر است. این فرم شبیه یک کاناپه یا تخت سلطنتی است. لعاب زرد یا قرمزی که بر روی نشیمن‎گاهِ آن جمع شده کاملاً به‌جاست در حالی‌که این قایق شما را از رودخانه‌ی مرگ به سمت هادس (خدای مرگ در یونان باستان) می‌برد. آقای رابی معمولاً لعاب قرمز را همزمان با ریختن لوله‌های معیوب بر کف تشت‌های خود می‌ریزد، که باعث به‌وجودآمدنِ حسی از یک آتش مایع نرمِ شیشه‌ای می‌شود و به ما یادآوری می‌کند که او این آثار را به کوره بازمی‌گرداند تا زندگیِ دوباره به آن بدهد.

روبرتا اسمیت منتقد

آقای رابی از سنّت دور و درازِ هنرمندان سرامیک کالیفرنیا می‌آید که از آن جمله می‌توان به پیتر ولکاس Peter Voulkos و وایولا فرِی Viola Frey اشاره کرد که هر دو آثار بسیار بزرگ دست‌سازی را تولید کرده‌اند. آثار آقای ولکاس آبستره و آثار خانم فرِی فیگوراتیو بودند. ساخته‌های آقای رابی هردو را شامل می‌شوند. آن‌ها به فرم‌های تاریخی و کاربردیِ سرامیک‌ها اشاره می‌کنند ولی از تن دادن به الزامات آن‌ها سر باز می‌زنند. این آثار بر عشقی به بداهه‌سازی استوار شده‌اند. آن‌ها ریشه در نقاشی آبستره‌ی اکسپرسیونیستی، هنر فرایند و مجسمه‌های نئواکسپرسیونیستی دارند.

مسیر زمانی که آقای رابی در سرامیک‌های بداهه‌اش طی می‌کند به این شکل است: اول گِلِ شکل‌داده‌شده پخته می‌شود، و سپس لعابِ پخته‌شده روی آن قرار می‌گیرد. تشت‌های او حسی از پخت چندگانه و لعاب‌کاری دارند. یک پریشانیِ ابدی که مهم نیست چه‌قدر سخت به‌نظر برسد. این احساس آشفتگی در کارماده‌ای که معمولاً به‌عنوانِ نمونه‌ی اندازه‌گیری و کنترل‌شدگی به حساب می‌آید بسیار مقبول است. این آثار دربر‌گیرنده‌ی جهان درونی خودشان هستند؛ چشم‌اندازهای زیبای متروک، نشانه‌ای از پایان دوره‌های زمین‌شناسی.

منبع: نیویورک تایمز

پی نوشت: 

[1] منظور آثار جولیان اشنابل، نقاش آمریکایی است Julian Schnabel

[2]  وسیله‌ای صنعتی که در لوله‌سازی به کار می‌رود extruder

تمامی قسمت‌های این پرونده به صورت کامل‌تر در قالب یک کتاب به زودی از انتشارات آوام‌سرا منتشر خواهد شد.//

تمام قسمت‌های این پرونده را اینجا ببینید:

نویسنده