گفتگو با ساسان نصیری: نقاشی برای من یک لذت شخصی است
مجله هنرهای تجسمی آوام
تهیه و تنظیم: رضا یاسینی
در گفتگو با ساسان نصیری:
“نقاشی برای من یک لذت شخصی است“
ساسان نصیری (متولد ۱۳۴۰)، نقاش منظرهپرداز و از اولین نسل هنرمندان پس از انقلاب است. در اوایل دهه شصت در کلاسهای خصوصی آیدین آغداشلو نقاشی را فراگرفت و سپس در مجتمع دانشگاهی هنر تهران به تحصیل در رشته نقاشی مشغول شد؛ و چندی بعد برای تحصیل در همین رشته در دانشکده هنرهای زیبای مادرید به اسپانیا رفت. پس از هشتسال به ایران بازگشت و در سال هفتاد و یک همراه گروهی از هنرمندان در «تجربه هفتادویک» مشارکت داشت که در خانهای کلنگی در شمال تهران اجرا شد.
در همان سالها بود که نقاشی منظره را جدیتر دنبال کرد و با فرید جهانگیر و علی گلستانه از مناظر لواسان و اطراف تهران نقاشی میکرد. از سال هشتاد و شش در تورنتو ساکن شد و با گروهی از منظرهپردازان کانادایی، نمایشگاههای گروهی برگزار کرد. نقاشیهای ساسان نصیری در نمایشگاههای متعددی از جمله در گالری گلستان، اعتماد ایوان، نات، آس و همچنین در خارج از ایران در مونستر آلمان، مادرید، نیویورک، تورنتو و استانبول به نمایش درآمده است. اخیراً نیز تعدادی از مناظر وی در گالری ایرانشهر در معرض دید عموم قرار گرفته است.
مصاحبهای با این هنرمند داشتهایم که در ادامه میخوانید.
- وقتی دورههای مختلف فعالیت هنری شما بررسی میشود، دورههای نقاشی فیگوراتیو به نقاشی آبستره میچربد. در حال حاضر با چه دیدگاهی ژانر مورد نظر را انتخاب میکنید؟
هر دو برایم جذاب است. هم فیگوراتیو و هم آبستره دنیای خودش را دارد. نقاشی آبستره یک جاهایی برای من حُکم زنگ تفریح را داشته است، چرا که خیلی آزادتر و راحتتر میتوان با آن برخورد کرد. البته از نظر زمان و تعداد اگر حساب شود، نقاشی فیگوراتیو در آثار من بیشتر بوده. ولی هر دو به یک اندازه به من لذت میدهد. نقاشی کردن برای من یک لذت شخصی است. یک جاهایی حس میکنم تصویری در ذهنم دارم و دوست دارم آن را بکشم. ولی گاهی این تصویر وجود ندارد و دوست دارم آزادانهتر کار کنم. آبسترههای اخیر که با دست (بدون قلم مو) کار کردهام بازی کودکانهای دارد که برایم جذاب است.
- فیگور غیرانسانی و انسانی برای شما چه تفاوتی دارد؟
پرتره کشیدن یا کشیدنِ بدن انسان برای من همیشه جذاب بوده است. من تعداد زیادی طراحی بدن کار کردهام. پرتره هم زیاد کشیدهام. البته نه به زیادی منظرهها. آدمهایی را کشیدهام که به نوعی با آنها ارتباط برقرار کردهام؛ یا فرمشان برایم جذاب بوده یا کاراکترشان. ولی در نقاشیهای منظرهام هیچوقت این دو با هم نیامدهاند. منظرههایم اغلب خالی از انسان است. گاهی در مناظرم معماری هم وجود دارد، ولی اکثراً بدون حضور انسان و حتی معماری است. انسان را هیچوقت در طبیعت ندیدهام. همیشه دوست داشتهام این دو را جدا از هم ببینم. البته رابطهای که نقاشهای مختلف با انسان و طبیعت برقرار میکنند، فرق میکند. نقاشی مثل “ادوارد هاپر” در منظرههایش انسان حضور دارد. برای او انسان در آن فضای معماری مهم است. این مسئله بستگی به حال نقاش، و آن تصویری دارد که میخواهد برای خودش دوبارهسازی کند.
- در طراحی فیگور آزادی خود را چقدر میبینید؟
به نظر من محدودیتی وجود ندارد. در نقاشی فیگوراتیو هنرمند دنیای بیرون را دوبارهسازی میکند. ممکن است یک جاهایی خیلی دقیق باشد مثل نقاشیهای هایپررئالیسم دههی ۶۰ و ۷۰ آمریکا. یا حتی فوتورئالیستهایی مثل “چاک کلوز” که پرترههای خیلی بزرگ عکسگونه و دقیق میکشد. از طرفی هم میتواند خیلی راحت و آزاد باشد. کسی مثل “فرانسیس بیکن” نیز فیگور انسانی میکشد ولی بازسازی دقیق در کارهایش دیده نمیشود و در نقاشیهایش با آدمهایی کج و معوج مواجه هستیم.
- آیا به شخصه در سالهای اخیر شاهدِ جریاناتِ تازهای در نقاشی فیگوراتیو ایران بودهاید؟
بله. یکجور نقاشی نئواکسپرسیونیسم ایرانی در حال حاضر داریم که قبلاً وجود نداشت. نقاشی فیگوراتیو ایران را اگر بخواهیم حساب کنیم خیلی رئالیسیتیتر بوده. ولی چیزی که اخیراً شاهدش هستیم یک نوع نئواکسپرسیونیسم بومی است. دلیل این گرایش هم میتواند آشنا شدن با سبکهای معاصر نقاشی دنیا و همچنین تأثیرات اجتماعی باشد. هنر متأثر از وقایع جامعه است. هر چقدر جامعه دچار تنش و فشارهای بیشتری باشد، گرایشهایی مثل اکسپرسیونیسم بیشتر میشود. در آلمان نیز نقاشهای اکسپرسیونیست مانند “انسلم کیفر” بطور غالب بعد از جنگ دوم جهانی ظهور کردند.
- رابطه نقاشیهای فیگوراتیوتان با عکس چگونه است؟
اگر امکانش را داشته باشم خیلی دوست دارم در خود طبیعت کار کنم. اما چون این امکان برایم کمتر وجود دارد، در سفرهایم عکس میگیرم و از عکس به عنوان اسکچ استفاده میکنم. ولی عکسی که میگیرم خودش تبدیل به چیز دیگری میشود. درواقع از عکس به عنوان ایدهی اولیه استفاده میکنم. بقیه را ذهنی کار میکنم.
- آیا به دنبال گفتنِ حرف خاصی در آثارتان هستید؟
برای من خود آن چیزی که به عنوان نقاشی میکشم مطرح است. اِلمانهای نقاشی مثل کمپوزیسیون، رنگ فضا و کیفیت خود نقاشی برایم اهمیت دارد. نقاشی سیاسی و شعاری را اصلاً نمیپسندم. به نظر من نقاشی ابزار تبلیغات سیاسی نیست. گرافیک بستر مناسبتری برای این کار است. سعی میکنم تا آنجا که میتوانم خالص نقاشی کنم. حالا ممکن است منتقدی بگوید در نقاشیهای طبیعت من، تنهایی انسان دیده میشود که با آن مخالفتی ندارم ولی من هیچ حرفی را به عمد نمیخواهم بزنم. اوایل انقلاب دانشگاهها خیلی سیاسی بودند و نقاشیها هم سیاسی شده بود. به نوعی همه را جو گرفته بود. نقاشیهایی میکشیدند که درآن خیلی مسائل سیاسی و اجتماعی مطرح میشد. یادم است که دیوار سفارت آمریکا را گروه شاگردان آقای الخاص نقاشی کردند. کشاورز و کارگر با مشتهای گره کرده درشت میکشیدند. آنها به نقاشی سوسیالیستی شوروی سابق گرایش داشتند. اما این گرایش هیچگاه در من وجود نداشت که از نقاشی به عنوان ابزار سیاسی استفاده کنم.
- از کی نقاشی برایتان جدی شد؟
پدر من وزارت کشوری بود و مأموریت داشت به جاهای مختلف ایران سفر کند. من در سن خیلی کم در یاسوج، کهگیلویه و بویراحمد بزرگ شدم. یادم است که در آن سن خیلی کم، شهر و آبادیای آنجا نبود. فقط منظره و طبیعت بود. سرگرمی من هم لمس کردن سنگ و خاک و برگ بود. در آن میان من سرگردان بودم. هنوز هم فکر میکنم تأثیراتی که از طبیعت دارم از همان موقع است. از بچگی طراحی میکردم ولی از هفده – هجده سالگی که پیشِ آقای نیما پتگر دوره دیدم، نقاشی برایم جدی شد. آقای پتگر خیلی به طراحی من کمک کرد. ایشان تازه از ایتالیا برگشته بود و طراح خیلی قابلی بود. از ایشان یاد گرفتم چگونه با ذغال طراحی کنم. بعد از آن خیلی تصادفی، یک روز یکی از دوستانم گفت کارهایت را پیش آقای آغداشلو ببر و به ایشان نشان بده. آنها قرار بود دیوارهای خانه ایشان را رنگ کنند و گفت البته به شرطی که تو هم در رنگ کردن دیوارها کمک کنی کارهایت را بیاور و به ایشان نشان بده. من هم با خوشحالی قبول کردم. وقتی نزد آقای آغداشلو رفتیم دیگر رنگ کردن دیوارها یادم رفت. سنم کم بود و حجم زیادی کتاب نقاشی در آنجا میدیدم که تا حالا ندیده بودم. در و دیوار خانه، پر از نقاشی بود. ایشان لطف کرد و کارهای مرا دید و قرار شد سر کلاسهایشان حضور پیدا کنم. آقای آغداشلو بیشتر شیوه نگرش را به من یاد داد تا تکنیکهای نقاشی را. ایشان نگاه کردن را به من آموخت و البته تاریخ هنر را که خیلی مهم است. همزمان کلاسهای دانشگاه را هم میرفتم و از آقای منوچهر معتبر که استاد طراحیم در دانشگاه بود، چیزهای زیادی یاد گرفتم.
- سفرتان به اسپانیا و تحصیل در دانشگاه آنجا چه تغییری در شما ایجاد کرد؟
نقاشی اسپانیا را خیلی دوست داشتم. اسپانیا مهد نقاشی است. فکر میکنم اگر در نقاشی از جایی تأثیر گرفتهام، آن نقاشی اسپانیا است؛ مخصوصاً در منظره. اسپانیا کشور زیبایی است و در ژانر نقاشی طبیعت، تاریخچهی قویای دارد. پیش از اینکه به اسپانیا سفر کنم، خیلی آبرنگهای رئالیستی کار میکردم. بعد که با نقاشی اسپانیا آشنا شدم، راحتی کار، ضربه قلم، فضا، نور و رنگ را یاد گرفتم.
آیا برایتان مهم است که مناظرتان تداعیگرِ طبیعت ایران باشد؟
اصلاً برایم مهم نیست که نقاشیام اینجایی یا آنجایی باشد. من همین منظرهها را در لواسان، لرستان، اسپانیا، ایتالیا و خیلی جاهای دیگر مشابه هم دیدهام. منظره لوکیشن خاصی ندارد.
- آیا در کنار حرفهی نقاشی به حرفهی دیگری نیز اشتغال داشتهاید؟
قبلاً گالریها کم بودند و تعداد نقاش هم کم بود. به یمن دانشگاه آزاد تولید نقاش و گرافیست یکمرتبه زیاد شد. هنر کلاً به اقتصاد احتیاج دارد تا چرخهاش بچرخد. من در سال ۷۵ در گالری گلستان اولین نمایشگاه انفرادیم را داشتم، هر چند کار فروختم ولی نه آنچنان، بنابراین سخت بود فقط به عنوان نقاش زندگی کردن. به همین دلیل همیشه کار تبلیغات و گرافیک هم انجام دادهام. پیشتر فقط کارهای گرافیک میکردم ولی بعداً تبلیغات و فیلمسازی هم به آن اضافه شد.
- سال ۱۳۷۱ شما به همراه فرید جهانگیر، شاهرخ غیاثی و مصطفی دشتی پروژهای موسوم به خانه کلنگی را در محله پاسداران تهران تجربه کردید که تقریباً تا آن زمان در ایران بیسابقه بود و در حیطه هنر مفهمومی تعریف میشد. چه شد که چنین ایدهای شکل گرفت؟
این پروژه خیلی اتفاقی بود. من تازه از اسپانیا آمده بودم. آنموقع در فضای هنر تجسمی ایران چندان خبری نبود. مثل الان نبود که شلوغ هست. خانهای بود که مال خانوادهی دوستم فرید جهانگیر بود و قرار بود که این خانه تخریب شود. ما یک مدتی را آنجا رفتوآمد میکردیم و برای خودمان میپلکیدیم. چون قرار بود این خانه خراب شود در نتیجه هر کاری که دلمان میخواست میتوانستیم با در و دیوار و فضای آن خانه انجام دهیم. خود فرید و شاهرخ غیاثی شروع کردند روی دیوارهای خانه به نقاشی کردن. من هم چون قبلاً یکسری کارهای اینستالیشن و کلاژ کرده بودم، در این راه همراهیشان کردم و یکسری چیدمان از متریالهای مختلف درست کردم. با گلدانهای شکسته سفالی یا کاغذدیواریهای پاره، آنجا چیزهایی سر هم میکردم و کمکم این حرکت تبدیل شد به یک مجموعه و یکی دو نفر دیگر از دوستان هم مثل مصطفی دشتی و زنده یاد یوسف رضایی هم به جمعمان اضافه شدند. در هر سه طبقهی این خانه، مجموعهای از اینستالیشن، نقاشی و فضاسازی شکل گرفت. ما نزدیک دو تا سه ماه روی پروژه کار کردیم.
- چه شد که این خانه را تبدیل به یک اتفاقِ عمومی کردید؟
یکی دو تن از دوستان وقتی آمدند و کار ما را دیدند، گفتند که چرا این مجموعه که جالب شده و تا به حال در ایران رخ نداده را برای عموم باز نمیکنید که بیایند و ببینند؟ ما هم مشورت کردیم و قرار شد آنجا را به روی عموم باز کنیم و به عنوان یک نمایشگاه دو هفتهای تا قبل از خراب شدنش مردم آن را ببینند. من دنبال مجوزهای وزارت ارشاد رفتم. ولی جوابی که از وزارت ارشاد گرفتیم این بود که اصلاً حق چنین کاری ندارید. خب آنها برداشتهای خاص خودشان را داشتند. توضیح دادیم که این یک کار کاملاً هنری است و اصلاً جنبه سیاسی و شعاری ندارد، که در واقع هم نداشت. اما در هر صورت هر طوری بود ما در آنجا را به روی مردم باز کردیم و خیلی با استقبال خوبی روبرو شد. مردم میآمدند و میدیدند که نقاشی دیگر فقط روی بوم نیست. نقاشی میتواند در فضا شکل بگیرد و در فضایی که هنرمند ایجاد میکند، میتوان راه رفت و حس کرد که در یک مجموعه تصویری هستی. بازخوردِ خیلی خوبی گرفتیم. پرسشنامههایی تهیه کردیم و بین بازدیدکنندگان پخش کردیم که نظراتشان مثبت بود. دانشجوهای نقاشی زیاد میآمدند. آنجا جلسه گفتگو میگذاشتیم. حرف میزدند. استادها میآمدند و شاگردهایشان را میآوردند. جالب این که بعد از آن نمایشگاه، موزهی هنرهای معاصر تهران، بینال هنرهای مفهومی برگزار کرد، و اصلاً از ما دعوت نکردند. بعد که من رفتم نمایشگاه را دیدم، با آثاری مواجه شدم که خب خیلی دور بود از آنچه هنر مفهومی اطلاق میشود.
- مثل اینکه مستندی از این پروژه تهیه شده است؟
خانم رخشان بنیاعتماد مستندی از آنجا ساختند که مفقود شد. و این خیلی جالب بود؛ چرا که کانسپت آن خانه میرایی و مرگ بود، و قرار بود خراب شود و از بین برود. چیزهایی هم که آنجا وجود داشت و روی دیوارها کشیده بودیم، قرار بود از بین برود. همه از بین رفت، حتی فیلمش.
مطالب مرتبط: