پروندهی درسهایی برای هنربانان | قسمت هجدهم
آیا کار غیر مادی و عاطفی بر هنربانی تاثیر میگذارد؟
نویسنده: آندرا فیلیپس Andrea Phillips
با مقدمهی جاوید رمضانی
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمه حمید هاشمی
آندرا فیلیپس[۱]
عملگرایی[۲] هیچگاه از محاسبات اقتصادی فاصله نمیگیرد؛ حتی وقتی به نظر میآید از منطق محاسبات جهتدار به معنای دقیق فاصله گرفته و به سمت امور غیرمادی و کمیتناپذیر تمایل یافته است.[۳]
پیر بوردیو[۴]
در یادداشتهای هنری، نمایشگاهها، کارگاهها، دوسالانهها و کلاسهای درس متأخر، اخلاق عملگرایی به سمت خلع سلاح یا تغییر وضعیت در روش آموزش نهادی حرکت کرده است. این اخلاق برای تحول اساسی، تکیه بر دو تحول در زمینههای هنر و آموزش دارد که مایل است خودکامگی هر دو حوزه را تا حدی بکاهد.
بسیاری از هنرمندان و آموزگاران از جمله نگارنده، درگیر و متعهد به این وضعیت هستند؛ موضوع اخلاق عموماً مورد توجه توده است و به همین دلیل اهمیت بسیاری دارد؛ اما تأثیر سیاسی این تحولات اخلاقی که در سطح زیباشناسی رخ میدهد، چندان بررسی نیست. در این مقاله، ذیل کشف تحولات مفهومی، به معنای عملگرایی میپردازیم که ایجاد زیباشناسی برای آموزش به دست هنرمندان و هنربانان، چطور بر اساس اخلاق، حوزهای از تفکر و عمل آرمانشهری ایجاد میکند و همزمان به بعد سیاسی این تفکر و عملگرایی معنایی دوگانه میبخشد.
جریان واقعی عملگرایی
واژهی «عملگرایی» را باید بر اساس تناقضهایی که در این حوزهها جاری است بررسی کرد: در توسعهی نهادی آموزش رشتههای هنری، با نگاهی گستردهتر درمییابیم موضوع اصلی کلام، شیوههای مختلف آموزش هنر و حمایت مالی از عملگرایی هنری در فرهنگ کارآفرینی خلاق و حرفهای است و مفاهیمی چون ناپایداری و برابری در این حوزهها بسیار اهمیت دارند و در تقابل با هم قرار میگیرند.
در این موقعیت، معمولاً بهطور موقت، هنر و آموزش، روشهای جایگزین برای تولید معرفی میشوند؛ مفهوم فن که همیشه یک مفهوم بالقوه و درونی است، وقتی وارد عملکرد هنربانان میشود و جریان برگزاری نمایشگاهها را از ارتباطی که با روشهای مجزای ساخت دارد دور میکند و در مسیر تنظیم و توزیعی قرار میدهد که عملگرایی هنری را به معنای تمرین و تولید اشکال جدیدی از ساماندهی امور گروهی و اجتماعی تعریف میکند.
در اینجا روش آموزش و هنربانی هر دو از میراث نهادی خود دور میشوند؛ امر آموزش در حوزهی هنربانی معاصر، موضوع جدیدی میشود که در آن افراد میتوانند به جای جمعشدن در کلاسهای درس، در نمایشگاهها دور هم جمع شوند، از یکدیگر چیزهایی بیاموزند و با هم بحث کنند و عملگرایی به یک فعالیت مشارکتی اجتماعی و مکانمند تبدیل میشود که خود را از اهداف بازار آزاد کرده است. بدین ترتیب مفهوم تحولیافتهی امر آموزشی در تقابل با حوزههای سنتی آموزش (دانشگاهها، مدارس و آکادمیها) قرار میگیرد که آموزش را رشتهبندی و ابزاری میکنند؛ بر این اساس اخلاق مشارکتی اصلاحگرا، با سیاستهای جاری در زمینهی آموزش تقاطع کرده و ارتباطی بین حوزههای آموزشی از یکسو و نمایشگاهها، هنربانان و هنرمندان از سوی دیگر برقرار میشود. در دوران ما که خبری از حمایت مالی و تشکیل شبکههای فرمایشی و برنامهریزی شده نیست، هدفمندی متناقض عملگرایی بهخاطر تحولی که در فرهنگ آموزش نهادی و فرمال صورت گرفته، پیچیدهتر میشود؛ برای ایجاد زمینههای ثابت انتقال دانش بین نهادهای فرهنگی و آموزش فرمال، نیاز به مشارکت داریم.
در اینجا مایلم استفاده از قوهی حوزههای آموزشی و نمایشگاهها را پیشنهاد کنم که در این صورت، امکان مشارکت در تولید پروژهها را خواهیم یافت که میتوان مفاهیم سیاسی، مشارکتی و عملیاتی تولید کند؛ برای نیل به این هدف باید به این مسائل توجه داشت:
از کار تا عملگرایی
حوزههای امور غیرمادی و عاطفی که خود محصول بروز تحول در روابط کار و تولید در کل جهان است، مهمترین عامل بهوجودآمدن وضعیت فعلی است؛ تحول امروزین مفهوم کار از مادی به غیرمادی و تولید خدماتی که کالای مادی و ماندگاری به دست نمیدهند[۵]، باعث میشود، با مفاهیمی نظیر عملگرایی و عملیاتی مواجه شویم؛ آنچه مبتنی بر عملگرایی باشد، قاعدتاً منعطفتر است؛ بیشتر تابع نیروهای درونی جریان کار است، به تحولات مادی و مفهومی پاسخگوتر است و تأثیر بیشتری دارد.
در حوزهی هنر و آموزش، عمدتاً این اتفاق را تحول مفیدی در حوزهی کار و تحقیق تلقی میشود؛ در حوزهی کار، برخی افراد، کار غیرمادی و عاطفی را نوع جدیدی از گروهگرایی و فعالیت اجتماعی میدانند که معتقدند به معنای سوءاستفاده است و با آن مخالفاند؛ بسیاری از متفکران پسامارکسیسم، میگویند این تحول برای ایجاد اشکال جدیدی از فقر بهوجود آمده است: تخصصزدایی از سنتها، بیرونگذاری اجتماعی، ریشهکن ساختن ساختارهای سنتی دموکراسی در فضای کار (تشکیل اتحادیه، قدرت چانهزنی و…) که باعث کاهش درآمد میشود، قانونزدایی از ساختارهای دولتی، نظیر: بیمه، رفاه و مسکن و افزایش خصوصیسازی در جریان توسعهی اشکال سرمایه. «موریتزیو لاتزاراتو»[۶] میگوید: «کار غیرمادی و عاطفی، شکل جدیدی از تمامیتخواهی سودجویان است که از بیثباتی و انعطاف موجود در طبقهی کارگر سوءاستفاده میکند و اساساً فرق بین ساعت کار و زمان استراحت و تفریح کارگران را از بین میبرد و کار و زندگی آنها را یکی میکند»[۷].
پینوشت:
- Andrea Phillips
- Practice
- Pierre Bourdieu, Outline of a Theory of Practice. Cambridge University Press. 1977. p. 177.
- Pierre Bourdieu
- Michael Hardt and Antonio Negri, Empire. Harvard University Press. 2000. p. 290.
- Maurizio Lazzarato
- Maurizio Lazzarato, ‘Immaterial Labor’. Paolo Virno and Michael Hardt (eds.), Radical Thought in Italy: A Potential Politics. University of Minnesota Press. 1996. p. 137.
قسمتهای مختلف این پرونده را اینجا دنبال کنید:
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت اول
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت دوم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت سوم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت چهارم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت پنجم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت ششم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت هفتم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت هشتم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت نهم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت دهم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت یازدهم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت دوازدهم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت سیزدهم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت چهاردهم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت پانزدهم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت شانزدهم
پروندهی درسهایی برای هنربانان| قسمت هفدهم
در ارتباط با کیوریتور و کیوریتوری اینجا بیشتر بخوانید: