یادبودی از «منیر» از زبان کیوریتور شهیر، هانس اولریش اوبریست
از صفحهی اینستاگرام هانس اولریش اوبریست
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمهی ساناز اسکندری
در نخستین دیدارمان در دبی، در سال ۲۰۰۷، «منیر» در مورد زندگی فوقالعادهاش برایم گفت؛ او بعد از تحصیل و زندگی در نیویورک، جاییکه با هنرمندانی چون «اندی وارهول»[۱]، «میلتون آوری»[۲]، «فرانک استلا»[۳] و «لوئیز نولسون»[۴]، ارتباط داشت و در نتیجه عمیقاً با دنیای هنر آنروزگار مأنوس شده بود، به ایران بازگشت و شروع به جمعآوری و حفظ آثار هنری قدیمی و صنایع دستی و همچنین کاوش در مورد هنرهای بومی، سنن معماری کهن و ارتباط تجربیات جهانیاش با داشتههای بومی و محلی خود نمود.
میتوان اذعان داشت که این رویکرد، میتواند نمایندهی وضعیتی باشد که داستانسرا و شاعر اهل کارائیب، «ادوارد گلیسان»[۵]، از آن بهعنوان مفهوم «موندیالیته»[۶] یا جهانیشدن یاد مینمود؛ موندیالیتهی گلیسان، یک ماجراجویی فوقالعاده است که به موجب آن امروزه همگی در جهانی زیست میکنیم که برای نخستینبار در واقعیتهایی بلاواسطه و مسیرهای ناگهانی قرارگرفتهایم و جهانی است بدون تعلل؛ و همزمان و در عینحال چندگانه، گوناگون و منحصربهفرد.
در سال ۱۹۷۹، مقارن با انقلاب ایران، منیر شاهرودی برای دومینبار به نیویورک بازمیگردد؛ درست در زمانیکه آثارش به سمت کلاژها و جعبهها درحال تغییر بودند؛ در سال ۲۰۰۴ و در ۸۲ سالگی دوباره به ایران بازگشته، استودیو و دفتر کارش را به راه میاندازد و بیدرنگ، آغاز به جستوجوی دوبارهی «حاجی استاد نوید» مینماید؛ کسیکه اولین دورهی آینهـموزاییکهایش را با همراهی او اجرا کرده بود. در نتیجه، تجدید دیدار با او میتوانست ادامهدهندهی یک همکاری بزرگ در بهکارگیری مجدد تکنیکهای سنتی، پس از قرنها و نگاه به آینده و هنر مدرن باشد.
گفتوگو باعث تحول انسانهاست؛ همانطور که منیر، در طی دوازده سالی که او را میشناختم به یادآوری حماسهآفرینیهای خود میپرداخت، من نیز احساس میکنم، متحول شدهام؛ بیشک بیشتر جنبههای زندگی او مطابق با ابعاد نوآوری در آثارش بود؛ از آینهـموزاییکها گرفته تا فرشهایی با طرحهای هندسی؛ یا از تمرینهای روزانهاش در طراحی از گلها تا اجراهای او در پروژههای معماری و…
در ادامه، قسمتی از گفتوگوی «هانس اولریش اوبریست» با «منیر شاهرودی فرمانفرماییان» آمده است:
هانس: علاقهمندم در مورد تجربیات خاصی که در سفر به شیراز داشتی، توضیح دهی؛ همان سفری که به همراه «روبرت موریس»[۷] و «مارسیا حفیف»[۸]، به دیدن صحن آینهکاریشدهی حرم «شاهچراغ» رفته بودی و آنجا را به تئاتری در جهان واقعی تشبیه کردی.
منیر: بله؛ بعد از آن سفر تا جاییکه میتوانستم به مطالعه در مورد آینهـموزاییکها در معماری پرداختم؛ قصد داشتم نقاشیهایی شیشهای با تکنیک موزاییک و با استفاده از طرحهای هندسیای که در صحن حرم دیده بودم، ایجاد کنم؛ همانطور که میدانی حدوداً بین سالهای ۵-۱۹۷۴ و بعد از آنکه قابلیتها و امکانات اشکال هندسی مانند ششضلعی را در طراحی و رسم پیدا کردم، به گسترش روشهای شخصی خود پرداختم؛ برای نمونه، طرح اولیهی ششضلعی را بهروی کاغذ ترسیم میکردم و سپس آن را برروی جعبهی نور گذاشته و مجدداً یک کاغذ روی جعبه قرار داده و با انتخاب یک گوشه از ششضلعی ابتدایی، مجدداً یک ششضلعی جدید در کنار طرح اولیه رسم میکردم؛ در قدم بعدی، با افزودن علائم تزئینی و نقاط اضافه، خطوط و اشکالی به طرح اصلی و فضای اطراف آن طراحی را کامل میکردم.
هانس: آیا تمام این تقسیمات عددی معنای مستقلی دارند؟
منیر: مثلث نماد آگاهی انسان است و مربع بیانگر چهار جهت اصلی یعنی شمال، جنوب، شرق و غرب است.
هانس: بسیار کنجکاوم تا در مورد معانی پررمز و رازی که در هندسه وجود دارد، بیشتر بدانم.
منیر: پنجضلعی نمایندهی حواس پنجگاهی انسان است؛ بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه و ششضلعی میتواند نشانگر اعضای بدن انسان باشد؛ دایره نیز نشانگر جهان هستی است؛ علاوهبر اینها، تعداد بسیار زیادی از علائم دیگر که در هندسهی اسلیمی از اهمیت بالایی برخوردارند، از جمله اعدادی که برای دوازده ماه سال مورد استفاده قرار میگیرند.
هانس: در بین صوفیان، روح، آینهی الهیات است.
منیر: آینهها، نور و بازتابی هستند از آب؛ آنزمان که به ایران بازگشتم، آرامگاههای مذهبی را که سقفها و دیوارهای آینهکاریشدهی آنها را دوباره دیدم، تصمیم گرفتم که سنت را بهصورت اشکال هندسی و پررمز و راز و به شیوهای مدرن به خانههای مردم ببرم.
پینوشت:
- Andy Warhole
- Milton Avery
- Frank Stella
- Louise Nevelson
- Edouard Glissant
- Modialite
- Robert Morris
- Marcia Hafif
مطالب مرتبط:
گفتگو به مثابه هنری نوین | هانس اولریش اوبریست