گفتگو با مصطفی سرابی
پرونده هنرمندان درحال طلوع | قسمت پنجم
مجله هنرهای تجسمی آوام، نویسنده مخاطب: فرانک فریدونی
مصطفی سرابی متولد ۱۳۶۱ در کرمانشاه و فارغالتحصیل رشته نقاشی دانشگاه شاهد است. در کارنمای این هنرمند میتوان به پنج نمایشگاه انفرادی در گالریهای دلگشا، آتشزاد، بلیچه هرتلینگ و نمایشگاههای گروهی بینالمللی بسیار و همچنین حضور در آرت فرهای فیک پاریس، آرت بازل هنگ کنگ، لیسبونArcolibao و میلان اشاره کرد.
سکوت، پشتکار، پایبندی به پدیدهها و حس بنیادین درنقاشی از شاخصههای آثار مصطفی سرابی است.
«هنرمخزن حافظه جمعی ماست. میتواند در حس بنیادین[۱]، تغییرعقاید، القای ارزشها و ترجمهی تجربیات جامعه درزمان ومکان تغییر ایجاد کند؛ وآنچه را که سوابق تاریخیِ مبتنی برواقعیت نمیتوانند حفظ کنند، به ما میدهد؛ احساس وجود یک مکان خاص در یک زمان خاص… هنر اینگونه ارتباط برقرار میکند».
توضیحی درباره زمینه فرهنگی خود بدهید:
این پدیدهای است که خواسته یا ناخواسته در کار هنری تأثیر میگذارد. طبیعتاً این تأثیر در مورد نقاشیهای من هم اتفاق افتاده است؛ اما به معنای آن نیست که عمداً بر آن تأکید کنم. گاهی مستقیم و گاهی در بطن کارم خودش رانشان میدهد و در روح نقاشی جریان دارد ولی بهطور خاص به آن اشارهای ندارم.
آیا در نقاشیهایتان مفاهیم و مضامین خاصی وجود دارد که تمایل به بازگشت مکرر به آن داشته باشید:
بله طبیعتاً…تصاویر و خاطرات کودکی و جغرافیای محل زندگیام به همراه زندگی امروز من مبنای زندگی هنریام شده است. تنهایی و گوشهگیری دوران کودکی امروز در نقاشیهای من به مردی تنها تبدیلشده است که پشت به تصویر دارد و تمایلی به ارتباط برقرارکردن ندارد…و این تصویر بارها در آثارم تکرارمیشود؛ اما این تأکید، صحنهی روشن و صریح ذهن من نیست؛ حالتی در ذهن است که بدون قصد و عمد اتفاق میافتد. درواقع کارهای من از سمبلها و نمادهایی تشکیلشدهاند که بارها و بارها تکرارمیشوند… اسب سفید نماد «خود نقاش» است. شیر «پدر»، اسب سیاه «مادر» و درختان سرخ، «انسانهایی هستند که زمانی در زندگیام بودهاند و به هر دلیلی امروز دیگر نیستند».
منشأ الهام افکتهای رنگ و نوع خاص طبیعت در کارهایتان چیست؟ این مکانها کجا هستند:
رنگهای خام و ناب انتخابهایی بیواسطه از طبیعت و رنگ فرشهای دستباف زادگاهم هستند. رنگهای شارپ و تیز که البته سالهاست برای بدست آوردن ترکیب و کنار هم قرار دادن این رنگها در نقاشیهایم مطالعه و پژوهش داشتهام.
درباره نحوهی خاص ایستادن فیگورها در نقاشیهایتان بگویید:
این حالت صمیمی وبی حرکت که در بیشتر فیگورها وجود دارد شاید برگرفته از ژست خاص مردمان کرد در مقابل دوربین عکاسی باشد؛ واکنشی ساده و فروتنانه نسبت به مدرنیستی که قادر نبود سنت بیپیرایگی و میزبانی این مردم را تحت تأثیر قرار دهد…
تغییرات و تحولات اجتماعی چه تأثیری در کار شما دارند؟ در مورد شعار «هنرمند باید با تحولات همگام باشد» چه نظری دارید:
موضوع کار من این است، «خودم، خانوادهام، جایی که در آن زندگی میکنم و هویت». کارهای من اجتماعی نیستند. همانطور که خودم اجتماعی و سیاسی نیستم. به این معتقد نیستم که هنرمند باید در حوزههای اجتماعی باشد. علاقهای به جریانات سیاسی ندارم. قطعاً هر هنرمندی به نحوی متأثر از محیط و اتفاقات است؛ اما برای من به این معنی نیست که از جریانات اجتماعی پیروی کنم و مستقیم آن را در هنر خود بگنجانم؛ زیرا هنر خود ذاتاً پیامرسان است و خواهناخواه کار خودش را میکند. در طول ادوار تاریخ به این شکل بوده است. هیچ هنری بدون پیام به وجود نمیآید؛ اما نه لزوماً پیامی که شعاری باشد و در کار گنجانده شود. این کار هنر نیست. سیاست مسیر جدایی از هنر است که کسانی که به آن علاقه دارند باید آن را دنبال کنند.
آیا چگونگی درک آثار و تفکرتان از طرفِ مخاطب ملزم به شناخت شما و اطلاعاتی در مورد کارتان است:
لازم نیست مخاطب همهچیز را در مورد اثر هنری بداند. هنگام روبرو شدن با اثر باید جریان کشف و استدلال در مخاطب اتفاق بیفتد. همانطور که نقاش در هنگام کار کشف و شناخت را تجربه میکند، ادامهی این جریان باید به مخاطب سرایت و ادامه پیدا کند. از این طریق است که اثر هنری معنا پیدا میکند.
در جامعه هنری معاصر ایران چالشهایی برای یک هنرمند وجود دارد، به نظر شما مهمترین آنها چیست:
تقلید…و به دنبال لقمهی آماده گشتن. بسیاری از هنرمندان بهجای کار مداوم و جستجو در درون خود و محیط زندگی شروع به تقلید از آثار هنرمندان دیگر میکنند. مورد دیگر، کجفهمی یا شاید سوءاستفاده در مورد مفهوم هنر ناییو[۲] است. این جریان در ایران بهسرعت رو به افزایش است. خیلیها در ایران پای به این عرصه میگذارند. بسیاری از شاخههای دیگر هنری به نقاشی وارد میشوند؛ از نام و شهرت خود استفاده میکنند و یک سرگرمی به نام «نقاشی» به خورد جامعه میدهند. در مقابل بسیاری از جوانان بااستعداد و پرکار نیز هستند که باید به آنها اعتماد کنند و باورشوند؛ اما به دلیل رویکردهای خاص گالریها موفق به برگزاری نمایشگاه و فروش آثارشان نمیشوند. این در آینده به هنر ایران آسیب جدی خواهد زد.
آیا از جریانات روز دنیای هنر تأثیر میگیرید:
اینکه بخواهم تأثیری در کارم داشته باشد، نه… در مسیر و روند کاری خودم هستم. با این هدف که نقاشی را ساده کنم. سرعت دنیای امروز با ماهها متمرکز شدن در یک نقاشی سازگاری ندارد. باید نقاشی را در عین قدرت، ساده کرد.
موفقیت در هنر را چطور معنا میکنید:
موفقیت، پیگیری خواستهها و اهدافی است که هنرمند برای خود و مسیر هنریاش ترسیم کرده است؛ و ادامه مسیر و پیشرفت مداوم بدون فکر کردن به فروش و تعریف و تمجید اطرافیان از کاراست. بیشتر هنرمندان و گالریها برای فروش هرچه بیشتر آثار تلاش میکنند؛ و موفقیت هنرمند را با آن میسنجند. این فرایند ممکن است، بخصوص در مورد هنرمندان جوان حس کاذبی ازغروروقدرت را به وجود بیاورد که در مسیر پیشرفت کنترلکننده است.
نگاه شما به هنر معاصر در ایران چگونه است:
هنر معاصر برای من دو بخش دارد. هنرمندان همعصر قبل از من و هنرمندانی که در همین دوره وهم سن و سال من هستند. دسته اول که در دو دوره تاریخی ایران زندگی کردند و گاهی در اوج بودند و در هنر جهان جایگاهی برای خود به دست آورده بودند. ولی دسته دوم هنرمندانی که هم سن و همکار من هستند. بهجرئت میتوانم بگویم که این نسل جایگاه بالایی در دنیای هنر به دست خواهند آورد؛ و برای نسل بعد مایه فخر و مباهات خواهند بود؛ و در تاریخ از این دوره هنری ایران به نیکی یاد میشود.
پروژهی رؤیایی مصطفی سرابی چیست:
تلاش میکنم در سطح جهانی پیشرفت کنم. برای رؤیایم و برای ایرانم…
پینوشت:
[۱] – Fundamental
[۲] – naive
گفتگوهای قبل را اینجا دنبال کنید:
امیرحسین اکبری علویجه | گفتگو در تهران به روش سامورایی
گفتگو با سپهر علیمحمدلو | لازمانی که در زمان اتفاق افتاد
گفتگو با زهرا نوری زنوز | ابتدای چشمانداز
گفتگو با سهیل مختار | رستگاری در منتها
گفتگو با صدرا میرشریفی | از نانقاشی تا عادتی بازدارنده از جنون
گفتوگوهای دیگر را در لینک زیر دنبال کنید: