یادداشت روزانه/ پَس زدنِ مرگ

پرونده در اهمیت نوشتن | قسمت دوم

یادداشت روزانه یا ردی از تاریخِ عمومی

امروز خوب فهمیدم چی می‌خوام. دلم می‌خواد توی تاریخ هنر دنیا، توی تاریخ نقاشی‌های دنیا اقلاً اسم یک زن باشه. یعنی ممکنه؟ یعنی ممکنه من به آرزویم برسم؟ حاضرم هرچی دارم، راحتی‌ام، خوشی‌ام همه را روی همین بذارم. دلم می‌خواد. بد نیست اقلاً یک چیزی توی این دنیا دلم خواست. نه، غیر ممکنه.

از یادداشت‌های روزانۀ بهجت صدر، رم، اسفند ۱۳۳۵.[۱]

یادداشت نویسی و یادداشت روزانه هنرمند سعیده حاتمی
دفتریادداشت،بهجت صدر، از رد در سیاهی

یادداشت روزانه، خُرده‌تاریخی است خصوصی که ردی از تاریخ عمومی را نیز در خود نگاه می‌دارد. هر شکلی از روزانه‌نویسی تپشی از نبض زمان را در خود ثبت می‌کند. یادداشت روزانه اگرچه خصوصی است، اما همین که گفتن-ی، مکتوب گردد، خوانده محسوب می‌شود. حتی دفتریادداشتی که هرگز توسط کسی غیر از صاحبش ورق نخورَد، خواننده‌ای عام دارد.

ثبت یادداشت روزانه کار تازه‌ای نیست. شرح‌حال‌نویسی یا حدیث‌نفس شاید تاریخی به قدمت خودِ نوشتن داشته باشد. اما اگر آن را به‌عنوان نمودی از فردیت‌یافتن در معنایی مدرن بنگریم، شاید بتوان اولین رگه‌های آن را در دورۀ قاجار و در مواجهه با مظاهر مدرنیته یافت. روزانه‌نویسی این دوران در شکل خاطره‌نگاری جدید بر پایۀ آگاهی از “من” فردی و “هویت جمعی” از میانۀ عصر ناصری شکل می‌گیرد و به‌ویژه با انقلاب مشروطه بسط پیدا می‌کند. اما متفاوت از خاطره‌نویسی در غرب که معطوف به اصالت وجودی انسان و بیشتر در خدمت شرح حال نویسنده است، خاطره‌نگاران ایرانی، متبلورکردن “من” در “ما”ی اجتماعی را در نوشتار خود پیش می‌گیرند و این حوزۀ خصوصی را که در حریم خلوت شخصی نویسنده پدید می‌آید، در شرح رویدادهای سیاسی و اجتماعی پیرامون خود به کار می‌بندند.[۲]

یادداشت نویسی و یادداشت روزانه هنرمند سعیده حاتمی
دفتریادداشت سعیده حاتمی

امروز هم می‌توان این برخورد را در اشکال تازۀ روزانه‌نویسی دنبال کرد. درواقع بستر انتقال یادداشت روزانه مدت‌هاست دیگر از شکل کاملاً خصوصی دفترچه‌ای، در قالب وبلاگ‌نویسی، پاره‌نوشته‌های فیس‌بوک و بعدتر کپشن‌ها و استوری‌های اینستاگرام، وجه عمومی‌تری یافته و بیش از پیش جایی بین امر نیمه‌خصوصی و عمومی سیلان دارد؛ حتی اگر تنها شکلی از به‌اشتراک‌گذاری تنهایی در لبۀ خود و دیگری باشد و لزوماً درگیر پاسخی به زمانه نباشد. آن‌که در یادداشت روزانه از خود می‌نویسد گویی دربارۀ خودی دیگر می‌نویسد که در فضای بینابین درون و بیرون خانه دارد. این‌چنین چشمی از بیرون به درون و زبانی از درون به بیرون دارد و به‌شکلی درحال واکاوی خود به مثابه یک دیگریِ آشنا است. برای هنرمند، این حرکت میان درون و بیرون مدام در روند تولید هنری حاضر است و چه‌بسا نوشتن برای او همچون درنگی بر آنات این حرکت باشد.

یادداشت نویسی و یادداشت روزانه هنرمند سعیده حاتمی
دفتریادداشت سعیده حاتمی

برای این قسمت پرونده به سراغ کپشن‌نویسی‌های یک هنرمند رفته‌ام. از “سعیده حاتمی” خواستم برایمان از نوشتن‌هایش بگوید؛

گاهی اتفاقی را مثل یک عبارت تکراری در طول روز با خودم مرور می‌کنم… این‌طور مواقع می‌دانم پشت آن تصویر، کلمات زیادی هست که تا آن لحظه خیلی برایم ماهیت ندارند. فقط حس می‌کنم لازم است تجسمی بیرونی پیدا کند تا از تکرارش خلاص شوم. من تفاوتی بین نقاشی و کلمات نمی‌بینم… هر دو از یک‌ جا می‌آیند؛ برانگیختگی‌ای که تا این حد برای بودن پافشاری می‌کند، ناچارت می‌کند به آن فرم بدهی. برای من این دو آنقدر یکی هستند که می‌توانم لابلای سطور، همان تجسم و نقش‌ها را پیدا کنم. ماهیت‌دادن به تصاویر و کلمات و مجزاکردن‌شان از خودم به من کمک می‌کند با خودم شفاف‌تر شوم. این یادداشت‌ها همچنین جزئیات بیشتری از روند نقاشی‌هایم در اختیارم می‌گذارند. فضای نقاشی هیچ کلمه‌ای ندارد و درهمان‌حال بارها بیش از کلمه حامل معنا است و تو هر چقدر هم تلاش کنی باز در نهایت مخاطبِ کارت هستی.

یادداشت نویسی و یادداشت روزانه هنرمند سعیده حاتمی
سعیده حاتمی از مجموعه چیرگی

در یادداشت‌های سعیده می‌توان این اتصال و یکی‌بودن فضای کلمات و نقاشی‌هایش را دنبال کرد، بدون آنکه یکی ترجمه یا توصیف دیگری باشد. باهم دو نمونه از این کپشن‌ها را می‌خوانیم؛

خاکستری روی ترکیب مجنتا، ُاکر و سیِنا را می‌پوشاند، اندکی بعد رنگ‌ها بی‌رمق بازمی‌گردند. این‌بار سفید همه چیز را در سطح نازکی از خاکستری روشن مخفی می‌کند. تصویر هنوز برای بودن پافشاری می‌کند. قلم‌مو عمیق‌تر در رنگ فرو می‌رود، می‌چرخد. حلقه مواجی از سفید شیری غلیظ تصویر خاموش را می‌شورد و محو می‌کند. حباب روی سطح می‌ترکد. انگار هنوز چیزی آن پایین نفس می‌کشد… خیلی زود اتفاق پیشین در لایه‌ای دیگر به فراموشی سپرده می‌شود و همه چیز آبستن تحولی تازه می‌گردد… نه اینجا کافی نیست، باید خوب نگاه کنم و همۀ ابعادش را زیرنظر بگیرم… این کار اصلاً راحت نیست. مدام از دستم در می‌رود. انگار روی لبۀ باریکی ایستاده باشی و به عقب و جلو تمایل پیدا کنی!… همین باعث می‌شود که خوب همه چیز را نگاه کنم. در نقاشی‌های قبلی بارها دیده‌ام که چطور تصویر جان می‌گیرد و مدت‌ها درگیرم می‌کند… نمی‌خواهم بیافتم. تقلا ادامه دارد تا این که فرم جایی که باید، قرار بگیرد.

یادداشت نویسی و یادداشت روزانه هنرمند سعیده حاتمی
سعیده حاتمی از مجموعه چیرگی

متن دائما بین درون و بیرون نویسنده حرکت می‌کند. از خودش به نقاشی، کارماده، فرم و از نقاشی به عواطفی که مثل رنگ‌ها روی هم می‌لغزند. این یادداشت بااین‎که برای روندی نقاشانه نوشته شده مستقل از آن است؛ بیشتر دربارۀ خود نقاش است تا نقاشی او؛ اما درعین‌حال به او نشان می‌دهد که در نقاشی‌اش “دارد چه کار می‌کند”. پنهان می‌کند، می‌پوشاند و در نوشتن، پوشیدگی و فراموشی را کنار می‌زند تا همچون فرم در جایی قرار بگیرد.

نباید کم می‌آوردم و گرنه حتماً یأس و ناامیدی بر من چیره می‌شد. هر بار که اثر داروها می‌رفت علیرغم نگرانی بقیه، می‌پریدم کارگاه و مدت‌ها مشغول ساختن می‌شدم. آن‌ها شاید درمورد جادوی خلق کردن چیزی نمی‌دانستند. هیچ‌چیز به اندازۀ دوغاب گچی که در دستانم شکل می‌گرفت و محکم می‌شد به زندگی نزدیک نبود. آن روزها اینطور مرگ را پس می‌زدم.

یادداشت نویسی و یادداشت روزانه هنرمند سعیده حاتمی
سعیده حاتمی از مجموعه بادیه

برای آشنایی بیشتر با قالب‌های نوشتن در حیطه هنر، می‌توانید نگاهی به کتاب “خودآموز نوشتن از هنر معاصر” نوشتۀ گیلدا ویلیامز از نشر آوام‌سرا بیندازید. در شماره‌ی آتی از نامه‌های هنرمندان با شما می‌گوییم…

قسمت‌های بعدی را اینجا دنبال کنید:

قسمت سوم | نامه هنرمندان | برسد به دستِ …

قسمت چهارم | هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن

قسمت‌های قبل از این پرونده را اینجا بخوانید:

مقدمه چرا خوب است هنرمند، دستی هم در نوشتن داشته باشد؟

قسمت اول | استیتمنت نویسی یا آنچه اثر را منحصر به فرد می‌کند


[۱] – بهجت صدر؛ رد در سیاهی، پروژۀ مشترک نگارخانۀ آریا و آب انبار، به کوشش مراد منتظمی و مرجان تاج الدینی، ۱۳۹۴.

[۲] –  فصیحی، سیمین/ عباسی، سمیه/ مقاله پژوهشی؛ خاطره نویسی و جایگاه آن در تاریخ‌نگاری ایرانی دروۀ قاجاریه، مجلۀ مطالعات ایرانی اسلامی/۲۰۲۰.