پسا سرمایه داری و امکانات اقتصادی نوههای ما !
طبق مطالعه مایکل آزبورن و کارل فری، استادان دانشگاه آکسفورد،۴۷ در صد از بازار کار فعلی در بیست سال آینده از بین خواهد رفت. در این سناریو، یک خط فکری پیش میرود، هر دولت دوراندیشی باید به ایده سازمان درآمد پایه بی اندیشد، حتی اگر به دلایل غیر خیرخواهانهای باشد که بتواند از شورش گسترده طبقه رو به رشدی از محرومان اقتصادی جلوگیری کند. در چند سال گذشته، سازمان درآمد پایه، به لطف بحثهای فوری پیرامون اتوماسیون که بر اساس گزارشهای مکرر دیده شد، دوباره موضوع کاهش بدهی را مورد بازبینی قرار داد.
اما خط فکری کمتر بد بینانه دیگر، که توسط روزنامهنگار، پل میسون[۱] در کتابش پسا سرمایه داری: راهنمای آینده ما (۲۰۱۵) و نیک سرنیچک[۲] و الکس ویلیامز[۳] در کتابشان با نام اختراع آینده: پسا سرمایه داری و جهان بدون کار (۲۰۱۵) تبلیغ شد. که محتوای آن شامل زمانی است که روباتها برای انجام کارهای ما به کار گرفته میشوند و فرصتی برای دنیایی آیندهنگر و شبه اتوپیایی بدون کار برایمان فراهم میگردد که در آن یو بی آی[۴] نقشی حیاتی ایفا میکند.
یک استدلال مخالف رایج، نسبت به درآمد اولیه در ضربالمثلی قدیمی آمده است،«دستهای بیکار بازیچه شیطان هستند.» استدلال میشود که درآمد پایه جهانی باعث ایجاد ناامیدی برای کار میشود که منجر به از هم گسیختگی بافتار اخلاقی و فرهنگی جامعه میگردد. اما – اینجاست که این بحث به یک بحث فرهنگی، سیاسی، اقتصادی مبدل میگردد -چه میشد اگر بخواهیم دیدگاهی مخالف داشته باشیم؟ اگر بخواهیم به رهایی از کار اجباری و نیاز اقتصادی به عنوان چیزی که ممکن است خلاقیت انسان را در برابر تباهی رها کند، بیاندیشیم چه؟
در یک ایمیل، جاش کلاین[۵]، هنرمند برجسته معاصر که بهشدت از ضرورت درآمد پایه جهانی در آثار مجسمهسازی و ویدئویی خود دفاع کرده است، توضیح داد که چرا فکر میکند این تقاضا باید از طریق هنرمندان طنینانداز شود:
«در ایالاتمتحده، ورود به هنر معاصر سخت است مگر اینکه ثروتمند به دنیا بیایید. اقتصاد مکانهایی مانند نیویورک و لسآنجلس (جایی که اکثر موزهداران وگالریست های آمریکایی نمایشها را میبینند) هنرمندان را از پسزمینههای طبقه کارگر یا متوسط انتخاب کرده و آنها را فیلتر میکند. درآمد پایه جهانی نهتنها به هنرمندان آمریکایی- بلکه به همه آمریکاییها- گزینههایی که بسیاری از هنرمندان جوان در اروپای شمالی دارند-فضایی برای کشف خواستهها و علایق خود را میدهد.
کار همانطور که میدانیم تنها حدود ۱۰۰۰۰ سال است که از زمان پیدایش کشاورزی وجود داشته است. انسانها در ۵۰-۱۰۰۰۰ سال قبل از آن با زمان خود چه میکردند؟ مردم شناسان، شکارچیانِ پیش از کشاورزی را جامعه اصیل اوقات فراغت مینامند. بیشتر شکارچیان فقط چند ساعت در روز را به کار میگذرانند. انسانها -و همه حیوانات- ذاتاً تنبل هستند. مردم ماشین نیستند.»
ممکن است پیشبینیهای حماسی کلاین دقیقاً شبیه چیزهای رؤیایی به نظر برسد که تخیل افراد خلاق را بسوزاند و تحقیر افراد عملگرا را برانگیخته سازد؛ اما این چیزی نیست که موجب شرمساری این مجسمهساز شود.
درواقع، این مفهومی است که درگذشته توسط متفکران گوناگون و مورداحترامی مانند روزنامهنگار پل لافارژ[۶] در مقالهاش «حق تنبل بودن» (۱۸۸۳) تبلیغ شده است. جان مینارد کینز[۷]، اقتصاددان، در مقالهاش «امکانات اقتصادی نوههای ما» (۱۹۳۰) و برتراند راسل، فیلسوف، در مقاله خود «در ستایش بطالت»(۱۹۳۵) که در آن این ادعای بهظاهر بدیهی را مطرح کرد: «طبیعت خوب، از بین همه صفات اخلاقی، آن چیزی است که جهان بیش از همه به آن نیاز دارد، و طبیعت خوب، همان است. نتیجه راحتی و امنیت است، نه یک زندگی سخت و دشوار.»
با بسط این نظریات، به نظر میرسد درسی که زیباییشناسی بدهی باید در مورد وضعیت معاصر ما، چه در دنیای هنر و چه فراتر از آن، به ما بیاموزد، این است که: ناامیدی نه نوآوری میآورد و نه هنر خوب، زامبیها را پرورش میدهد.
منبع: آرت نت، کریس وایلی، ۲۶ جولای ۲۰۱۸
قسمتهای قبل از این پرونده را بخوانید:
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت اول
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت دوم
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت سوم
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت چهارم
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت پنجم
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت ششم
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت هفتم
در همین ارتباط بیشتر ببینید:
رونق؛ پولهای زیاد، ابر دیلرها و صعود هنر معاصر
[۱] Paul mason
[۲] Nick srnicek
[۳] Alex williams
[۵] Josh kline
[۶] Paul lafarge
[۷] John maynard keynes