معصومه مظفری هنرمندی در حرکت و سکون
ده بر یک پرونده نقد نویسی از نگاه ۱۰ هنرجو بر یک نمایشگاه است که از این میان متون چند نقد برگزیده در سایت آوام منتشر خواهد شد. هنرجویان کلاس نقد نویسی زیر نظر جاوید رمضانی و با تکیه بر کتاب خودآموز نوشتن از هنر معاصر و منابع نقد هنری و ادبی در بازدید از هر نمایشگاه متنی با توجه به آموزه ها و دیدگاه شخصی شان بواسطه بررسی، توصیف و تحلیل تولید میکنند. این دوره در راستای هرچه بهترعمیق دیدن و تقویت نقد هنری و حرفه ای فارغ از دخیل کردن نظرات و سلایق شخصی و یا صرفا وجوه مثبت و منفی در آثار و نمایش هر هنرمند است.
متن پیش رو به کوشش آنیتا کریمی راد در بازدید از نمایشگاه نقاشی معصومه مظفری در بنیاد لاجوردی منتخب شده است:
اگر بخواهیم مختصری در مورد نمایشگاه برگزارشدهی معصومه مظفری به همکاری گالری طراحان آزاد در بنیاد لاجوردی گفته باشیم، مادرانهای گرم و استوار که به ثمر رسیدن فرزند خود را به تماشا نشسته است. با نگاه به کارها، نوع برگزاری و چیدمان، جزئیات فکر شده مانند مستند و کتاب، فرصت دیدار و گفتمان با او همگی کنار هم اتفاق باشکوهی را رقم زدهاند.
معصومه مظفری متولد سال ۱۳۳۷ در قصرالدشت تهران است و در همان شهر بود که به هنرستان رفت، پس از فارغالتحصیلی در رشته هنرهای تجسمی سال ۱۳۵۷ وارد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران شده است. تجربهی آموزش در کلاس درس رویین پاکباز، نصرت اله مسلمیان، یعقوب عمامه پیچ، همراهی با منوچهر معتبر، مهدی حسینی و دیگر نامداران، انگیزهی بسیاری برای ادامه با وجود فراز و نشیبهای حاضر آن دوره به خصوص بعد از تعطیلی دانشگاهها را برایش فراهم کرد. او در کارنامهی درخشان خود علاوه بر ثبت نمایشگاههای متعدد در داخل و خارج، همکاری با بزرگان عرصه هنر، به تدریس و تربیت شاگردان از کانون پرورش فکری کودکان تا دانشگاه، داوری مسابقات و ریاست در انجمن هنرمندان نقاش ایران ، حضور در حراج تهران و کریستیز و موارد متعدد دگر را برای خود ثبت کرده است.
در فیلم مستندی که دو فرزند مظفری با نگاهی سینمایی برای نمایش بینندگان در قسمتی از بنیاد مدنظر گرفته بودند، مسیر شاعرانهی خلق آثار مادرشان را به زیبایی به تصویر کشیدند، در بخشی مظفری اینگونه میگوید: «کار شما رو به جایی که باید میبرد، این بهترین نتیجهای است که یک هنرمند میتواند از کار خود داشته باشد، اول و آخرِ کار بهطورکلی باهم متفاوتاند، مثل این میماند که در جنگل باشی و مسیر را کار هدایت میکند، در یکلحظه و یک آن جرقهای برای اینکه باید چه کنی در تو زده میشود.» او در مورد مجموعه ۱۶ لتی ( درجایی دیگر ۹۶ ) و علاقهاش به دستها و تلاش برای کشیدن صدای گفتمان حاضر در آن میز میگوید، از مسیر درونی خود، از نگاه و احساسش در برخورد با محیط اطراف که نهایتاً جلوهایی بیرونی پیدا میکند.
او خود را تحت تأثیر محیط میداند، از سیاهی محیط پیرامون که نور را در او بلعیده و برای مدتی از کار بازایستاده سخن میگوید، از افتادن، از سقوط، بیوزنی و معلق بودن، از اینکه چرا باید قاشقها را ریزان بکشد؟ چرا میز را سوژه کار خود میکند و چه اتفاقی برای آن میافتد که زیر میز را پلکانی تاریک میکشد و از خیلی چیزهای دیگر. اما در این میان تنها عشق و علاقهای بیحد و اندازه، او را علیرغم تمام ناملایمات در مسیر ممارست قرار داده است. این ممارست جهانبینی او را متفاوت کرده است و دگر میداند که: « باید به خود و درونت پی ببری، از تلاش برای تغییر در محیط به تلاش برای کشف خود برس و تصمیمگیرنده برای اینکه نقاش یا هرکس دیگری باشی، تویی!» مانند سفری طولانی و پرپیچ و خم از سیاهیهای چه باید کردهای ممتد به جوابی ساده، پربـار و البته بالغانه.
در این نمایش آثاری مختلف از سالها و مجموعههای متفاوت به نمایش درآمده بودند، که دیدن برخی از آنها برای مظفری نیز بعد سالها تازگی داشت. از مجموعه «گرمازدگی» ۸۹، «بر چهرههایشان» ۸۹-۹۰، «میز» ۸۸ ، «در جایی دیگر» ۹۶ و … هر یک اثری برای دیدن بود. با چرخاندن چشم در سالن شما سیر تحول او را میدیدید. شاید در نگاه اول این پرترهها باشند که توجه مخاطب را به خود جلب میکنند، در برخی از این پرترههای قدیمی جسارت در رنگ گذاری و کشیدن فرمها و مقایسه کردن آنان با پرترههای متأخر او که سوژههای آن اشخاص واقعی بودند برای مخاطب قابلتوجه بود. پرترههایی که به نسبت آرام و به بیننده با صورتی بی چین و تاب، گویی یخزده و حیران، با بینی خونی و برخی که خون پاکشده نگاه میکنند. حتی در این پرترههای متأخر نیز دوگانگی خاصی وجود داشت، به گفتهی خود در پرترههای رئالِ آخر تعامل ، گفتوگو و اشاره به فضای اجتماعی همراهتر در مقابل تکگویی پرترههای قبلی بیشتر به چشم میخورد. کارهای قدیمی او تخت و سطوح لطیفتری داشتند، اما حال او میخواهد زمختی را به چشم بیننده بیاورد .
مظفری در دوران دانشجویی خود به واسطه آموزش در کلاسهای رویین پاکباز در اکثر زمینهها کار کرده است، کارهای آبستره و کوبیسم و اکسپرسیو، نگاهی به نگارگری ایرانی، طبیعت بیجان و … که همگی دری برای ورود به مسیرهای جدید او بودند و در اولین نمایشگاه پرترهایی که او برگزار کرده است اثر خود را بهوضوح در دید بیننده میآورند. به واسطهی حضور گرم منوچهر معتبر بسیار طراحی کرده است و نگاهی طراحانه دارد، گرچه در حال حاضر توجه او به طراحی نور و فضا متمرکز است نه صرفاً فیگور. در کتاب او مجموعهای از کلاژهایی که با ذغال و مداد کار شده نیز دیده میشد. مجموعهی ۴۰ تایی از درهایی که کشیده بود، اشارهای مستقیم به داستان بیپایان میکائیل انده داشتند، میخواهد تا درها را، حتی در یک کمد را بهمثابه ورودی معبد هزار دروازه بداند. تمام اینها همان دلیلی است که شما در بدو ورود گویی با او در این سفر درونی همسفر شدهاید.
بهطورکلی او در کمال آرامش میخواهد تا درد و رنج معرفت خود را فریاد بزند. بازنمایی انتقادی مصائب روزمره زیست انسان، از طریق کشیدن اشیای وارونه و درهم خورده، فضاهای مملو از حضور آدم اما خالی، روزنامههای خوانده، لیوان و لباس و حتی خانهی رهاشده از پشت نگاه یک آدم منتظر به زیبایی با رعایت نکات طراحانه، رنگ، جای گذاری و مضمون سازی کشیده شدهاند.
مظفری هنرمند واقعگرا، فعال و در حرکت است هرچند اگر شما در کارهایش توقف و سکون سینمایی را میبیند، آن جوش و خروش ناشی از سیر درونی برای یافتن جوابی قانعکننده و التیامبخش. مفاهیم و مضامین اجتماعی و سیاسی پرتنش را بهدوراز هر تحرکی میکشد. در تلاش بر آن است تا بعد دیگری از حرکت اجتماعی و غیر فیزیکی را به نمایش بگذارد. از نبود انسان بالأخره «در جایی دیگر» به آن برسد و اهمیت وجود آن را تصدیق کند. در وهلهی اول بیان صریح او و نشانهگذاریهایی که به خصوص در پرترههایش دارد بیننده را به سمت هنر بهمثابه کنشگری[۱] سوق میدهد اما باکمی تأمل، شنیدن صحبتهای شخصی او و دیدن مسیری که تا به امروز طی کرده میتوان او را به عنوان یک زن دغدغهمند، در پی معرفت و خودکاوی تلقی کرد.
در پایان به این نکته اشاره میکنم که معصومه مظفری با گذار از چالشهای معمول یک زن هنرمند، در مسیر شناخت و امر یادگیری، دریافت و فهم پیامهای موردنیاز یا توقع و توانمندی در بازتاب آنان، همچنین فرم دهی شخصی به کلیشهها از منظر دید خود به مسائل فردی، سیاسی، اجتماعی و … توانسته محبتی خالص در بیننده در مواجه با آثار ایجاد کند.
[۱] – از منظر بروگوئرا: هنر باید به عنوان یک ابزار وارد دنیای واقعی شود… «آرته اوتیل» که شاید بتوان «هنر مفید» ترجمهاش کرد درباره تغییر زندگی مردم حتی در مقیاس کوچک است . این هنر بهمثابه کنشگری و کنشگری به عنوان هنر است.
قسمتهای قبل از «پرونده ده بر یک» را اینجا دنبال کنید:
بیژن نعمتی شریف هنرمندی فراتر از زمانه اش | به قلم مهرنوش زمانیان
بیژن نعمتی شریف هنرمندی فراتر از زمانه اش | به قلم آنتیا کریمی راد
احمد نصراللهی، جای من در این گام معلق کجاست؟ | آنیتا کریمی راد