تاریخچه‌ای بر پرتره‌ سازی و صورتگری| بخش اول

پرونده پرتره

بخش اول: تاریخچه‌ای بر پرتره‌ سازی و صورتگری

مهسا کریمی

بخش های دیگر این پرونده :

چهره‌نگاری از دیرباز تا روزگار ما همیشه در تاریخ هنر و ادبیات وجود داشته و یکی از مهم‌ترین گرایش های هنری بوده است.سنت چهره‌نگاری همواره با شرایط زمانی‌‌ و وضعیت اجتماعی‌، فرهنگی‌، اعتقادی و اقتصادی و نیز نیاز انسان به دیده شدن و ماندگاری‌ ، پیوندی ناگسستنی داشته ؛ چه در دورانی همچون دوران باستان که در انحصار پادشاهان و اشراف بوده ، چه آن زمانی که در دوران رنسانس خود انسان کانون توجه قرار گرفته و یا آن زمان که با پیدایش عکاسی در دسترس عموم مردم قرار گرفته است.امروزه با پیشرفت تکنولوژی و نیاز هر‌چه بیشتر فرد برای کشف خویش و انسان،‌‌ شاهد چهره‌نگاری‌ها و خودنگاری‌ها از جانب هنرمندان و همچنین عموم مردم هستیم. مرور تاریخ چهره‌نگاری و بررسی هنری و نظری آثار می‌تواند در بهتر دیدن و بهتر خلق کردن چهره‌ها و رویارویی با انسان، نقش چشمگیری داشته باشد. قصد دارم در مجموعه ای به بررسی روند پیدایش پرتره و سیر تحولات تاریخی آن و نیز زمینه های تاثیرگذار هنری، نظری و اجتماعی در جهان و ایران بپردازم. در اولین نوشتار به مفهوم واژه‌ی پرتره و چهره‌نگاری و نیز تاریخ پیدایش اولین تصاویر انسانی خواهیم پرداخت. در شماره های آینده نیز با نگاه به تاریخ هنرهای تجسمی و چهره نگاری در مجسمه سازی، نقاشی و عکاسی از پیدایش اولین تصاویر انسانی تا دوران معاصر ، وضعیت و تغییرات این گرایش مهم و تاثیرگذار هنری بررسی خواهد شد.

پرتره

پرتره Portrait واژه‌ای فرانسوی است که از قرن دوازدهم میلادی در اروپا متداول شده و ریشه آن واژه Pourtriatre بوده که در قرن هجدهم میلادی منسوخ شده است [۱]. فعل Portray به معنای امروزی تصویر کردن، رخساره کشیدن و توصیف کردن  [۲]بوده که در قرون وسطای اروپا به معنای باز ساختن و یا کپی کردن به کار می‌رفته است.

در فرهنگ آریان پور واژه Portrait ، تصویر، فرتور، عکس، رخ‌نگاشت، رخساره (به‌خصوص از صورت) و همچنین به‌طور تخصصی مجسمه‌ی نیم‌تنه، تندیس و نیز شرح و بازنمود معنی شده است.  به همین ترتیب Portraitist صورتگر و چهره‌پرداز و Portraiture صورتگری، چهره‌نگاری، رخساره پردازی و رخ نگاشتگی شرح داده شده. این واژه در فرهنگ مصور هنرهای تجسمی [۳] و فرهنگ‌های هنر، به معنای چهره، صورت، تمثال، شرح، [۴] و شمایل [۵] ثبت شده است.

هر یک از کلماتی که در فارسی برای ترجمه‌ی واژه‌ی پرتره استفاده ‌شده‌، ریشه‌ و کاربردهای متفاوتی دارند. برای نمونه در فرهنگ معین چهره: روی، صورت . تمثال: تصویر، منقوش، نگار، مجسمه، پیکر و تندیس قید شده است. همچنین شمایل این‌گونه معنی شده است : طبع‌ و خوی‌، صورت، چهره، تصویر بزرگان دینی.

با نگاهی اجمالی به دایره المعارف‌ها و فرهنگ‌های لغت فارسی و همچنین دایرۀ المعارف‌های هنر و کتب مربوط به تاریخ هنر درمی‌یابیم که بیشترین واژه‌ی پرکاربرد در ترجمه‌ها، چهره و چهره‌نگاری است. باید در نظر داشته باشیم که واژه‌ی پرتره نیز در فرهنگ فارسی، بین هنرمندان و هنردوستان و حتی عموم مردم نیز رایج است. در فرهنگ ریشه‌شناختی زبانِ فارسی، ریشه اوستایی واژه چهره، چیترا به معنای روشن، واضح، نمایان، روی و نظر آمده است. بارتولومه نیز چهر به معنای اصل و تبار را به لغت اوستایی چیترا مربوط می‌داند [۶]. در فرهنگ دهخدا نیز، چهر، رخسار، طبیعت، روی و منظر معنی شده است.

با توجه به اهمیت واژه‌های تمثال و شمایل و کاربردهای متفاوتی که در طول زمان داشته‌اند، لازم است این واژگان نیز از لحاظ لغوی و ریشه شناختی و همچنین از لحاظ کاربردهای تاریخ هنری بررسی شوند. واژه‌ی تمثال به دلیل دو معنای صورت منقوش، تصویر، مجسمه، پیکر و تندیس و همچنین تمثال، به معنای چیزی را شبیه چیز دیگری کردن [۷]، در طول زمان به عنوان جایگزینی برای پرتره به‌کاررفته است.

در مورد واژه‌ی شمایل مسئله کمی متفاوت است. این واژه با توجه به اینکه از icon نیز ترجمه شده ، می‌تواند به معنای نشانه نیز به کار رود. البته در فرهنگ نفیسی (ناظم الاطباء) واژه شمایل به دو معنای آورده شده، یکی ماخوذ از تازی، خوبیهای ذات و سرشت‌های نیکو و خصلت‌های پاکیزه و پسندیده و دیگری به معنای ترکیب، صورت، هیکل، منظر و روی [۸].

تاثیر و اهمیت چهره‌نگاری آن قدر زیاد بوده که ادیان مختلف از آن بهره گرفته‌اند و حتی برای انگیختن شور مذهبی مردم از آن استفاده می‌کردند. این همان تاثیر چهره‌نگاری است حتی اگر در هیبت شمایل و یا تمثال باشد. همانطور که جنسن نیز اشاره می‌کند که شمایل‌ها در ردیف نقاشی چهره هستند. ” در اواخر سده‌ی ششم میلادی، شمایل‌ها تدریجاً با بقایای اجساد قدیسیان، نخست به نشانه‌ی احترام شخصی و سپس احترام اجتماعی، به رقابت برخاستند. منظور از شمایل، نقاشی‌هایی است که از حضرت مسیح، مریم نشسته بر تخت و قدیسان کشیده می‌شوند. این شمایل‌ها را از همان اول در ردیف نقاشی از چهره به شمار می‌آورند، که علت آن نیز روشن است، زیرا این‌گونه نقاشی‌ها در دوره‌ی مسیحیت آغازین از دل قاب‌های تک چهره‌ی یونایی – رومی سربرآورده بودند. شمایل‌ها نقش تمثال‌هایی زنده را برای آموزش دادن به مومنان و الهام بخشیدن به ایشان ایفاد می‌کردند.” [۹].

shamayel

به هر حال در مورد واژه‌ی شمایل باید هر دو معنای آن را مد نظر داشته باشیم. شمایل‌نگاری هم می‌تواند مجموعه‌ای از اشکال و تصاویر قابل تشخیص در یک اثر باشد [۱۰] [به معنای نشانه] و نیز می‌تواند شمایل‌هایی مذهبی از چهره‌های مشخص باشد.

باید توجه کنیم که در عرف افلاطون، گمان و ظن با icon و عالمِ خیال سر و کار دارد. افلاطون در تقابل ایده و دیدارهای عقلی، به سایه و بازتاب ناقص آنها در صور خیال و تصاویر icon اشاره می‌کند. تمام این مسائل نشان دهنده‌ی اهمیت چهره‌نگاری و نیز قدرت آن است که باعث اهمیت آن در طول تاریخ هنر شده است. از هنر پیشاتاریخی تا هنر معاصر موضوع انسان همیشه اهمیت فراوان داشته، گاه همچون هنر انسان غارنشین و برخورد ادیان با آن و جنبش شمایل‌شکنی بیزانس تمثال و شمایل‌سازی دارای حرمت و گاهی نیز ممنوعیت بوده است و همچنین در دوره‌های دیگری مانند یونان باستان و دوره رنسانس مورد تشویق قرار می‌گیرد که تمام اینها گواه اهمیت موضوع است. و به استناد شوپنهاور، نقاشی‌هایی که در آن انسان ترسیم شده باشد برتر از نقاشی‌هایی ژانر روزمره و سپس در درجه سوم نقاشی‌های طبیعت بیجان است. زیرا به ترتیب ایده‌های انسانی، ایده‌های طبیعی و ایده‌ی اشیا مطرح شده است.

yunan

چهره نگاری

در تاریخ هنر، چهره‌نگاری  عبارت است از شبیه‌سازی و یا بازنمایی چهره انسان و ویژگی‌های شخصیتی آن [۱۱] . این تصویر شبیه‌سازی شده‌ی انسان می‌تواند در قالب‌های مجسمه‌سازی، طراحی، نقاشی، عکاسی و مینیاتور ارائه شود [۱۲] . این بازنمایی می‌تواند از صورت، سر و سینه، سه چهارم قد و یا تمام قد باشد [۱۳]. چهره نگاری می‌تواند عیناً از یک فرد مشخص باشد، می تواند ذهنی باشد، خدا ، اسطوره و یا فردی بسیار عادی که تمامی اینها به نسبت دوره‌های مختلف تاریخی و هنری در طول تاریخ هنر شکل گرفته است.

بازنمایی انسان در قالب مجسمه و نقاشی ریشه در گذشته‌های بسیار دور دارد و در هر دوره‌ی زمانی و منطقه‌ی جغرافیایی و با توجه به باورها و عقاید آن روزگار تغییراتی داشته است. به تعبیر هلن گاردنر تصویر انسان از زمانی آغاز می‌شود که به عرصه‌ی خودآگاهی گام می نهد. ” آثارِ آفریده شده به دست انسان‌های عصر دیرینه سنگی در نوع خود آثاری حیرت انگیز هستند. دامنه‌ی تنوع آنها از گردنبندهای ساده تا شکل‌های گوناگون بدن و اندام انسان و جانور از جنس عاج، رس و سنگ یا نقاشی، چاپنقش، و تندیس‌های نقش برجسته‌ی کنده‌کاری شده بر سطوح عظیم دیوارهای غارها در نوسان است . در دوره‌ی دیرینه سنگی ، نوع بشر از مرحله‌ی تشخیص شکل‌های انسانی و جانوری در محیط‌های طبیعی فراتر رفت و به مرحله‌ی بازنمایی انسان‌ها و جانوران رسید.”[۱۴] با مطاله‌ی آثار در می‌یابیم که این بازنمایی‌ها در مناطق مختلف متفاوت بوده و هر چند نمی‌توان با اطمینان گفت ، اما احتمالاً کارکردهای متفاوتی داشته‌اند و در برخی مناطق مجسمه‌سازی به نقاشی پیشی داشته است. نظریه‌ای درباره‌ی اینکه نقاشی از مجسمه‌سازی منتج شده است مطرح می‌باشد. از نمونه‌ی این آثار می‌توان به ونوس ویلندروف اشاره کرد. “‌ابتدا مجسمه‌ها را می‌ساختند سپس رفته‌رفته کنده کاری روی صفحه، جانشین آن شد و پس از آن به کندن حدود تصویر اکتفا می‌کردند. در تمامی نواحی مدیترانه ما‌قبل تاریخ ، در مصر و کرت و ایتالیا و فرانسه و اسپانیا، مجسمه‌ها و تصاویری از زنان کوتاه قد و فربه یافت شده است و چنان می‌نماید که با آن، مردم وظیفه‌ی مادری را مورد پرستش قرار داده و آن شمایل را در آن صورت‌ها مجسم می‌ساخته‌اند.در برخی مناطق نظیر چکسلواکی و شوروی سابق که فاقد هنرهای زندگی غارنشینی هستند، صدها مجسمه‌ی کوچک سنگی و گلی از صورت حیوانات و انسان و اغلب زنان با فرم‌های مبالغه‌آمیز یافت شده است.”[۱۵] از طرفی در نقاشی‌های درون غارها که به احتمال زیاد شکارچیان دوران پیشاتاریخی به عنوان جادو می‌کشیدند ، کمترتصویری از انسان دیده می‌شود.

 پیکره ی زن، تورنگ تپه، گرگان، ایران. 3500 سال پیش از میلاد مسیح
پیکره ی زن، تورنگ تپه، گرگان، ایران. ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح

بسیاری از تاریخ نگاران هنری نیز قدیمی‌ترین نمونه‌های بازنمایی تصویری ازچهره‌ی اشخاص را به مصریان باستان مربوط می‌دانند و پس از آن یونان و روم باستان ، اهمیت چهره نگاری‌های در روم باستان، بارز بودن فردیت اشخاص در تک‌چهره‌های رومیِ دوران امپراطور بوده است[۱۶].

در ادامه‌ی این نوشتار، چهره‌نگاری در مصر و یونان باستان به تفصیل شرح داده خواهد شد.

 

منابع:

[۱]حسینی راد عبدالمجید، گودرزی مصطفی، رضوانیان بامداد، “چهره‌نگاری در هنر نقاشی”، جلوه هنر، شماره ۴
[۲]مهاجری عباسعلی، فرهنگ هنر انگلیسی – فارسی، دانشیار، ۱۳۸۴
[۳]مرزبان پرویز، معروف حبیب، فرهنگ مصور هنرهای تجسمی، سروش ۱۳۸۹
[۴]مهاجری عباسعلی، فرهنگ هنر انگلیسی – فارسی، دانشیار، ۱۳۸۴
[۵]فرهنگ واژگان مترادف و متضاد
[۶]دکتر معین محمد، فرهنگ معین، امیرکبیر، ۱۳۹۱
[۷]دکتر نفیسی علی‌اکبر، فرهنگ نفیسی (ناظم الاطباء)، جلد دوم، ۱۳۴۱
[۸]حسن‌دوست محمد، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، جلد دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳
[۹]فرامرزی محمدتقی، تاریخ هنر جانسن، انتشارات مازیار، ۱۳۹۴
[۱۰]تارکوفسکی جان، آذرنگ فرشید، نگاهی به عکس‌ها
[۱۱]Illustrated Encyclopedia Of The Art, Oxford, 1992
[۱۲]Turner Jane, The Dictionary of Art, Voll 25, 1996
[۱۳]کرامتی محسن، فرهنگ و اصطلاحات هنری، چکامه، ۱۳۷۶
[۱۴]گاردنر هلن، فرامرزی محمدتقی، هنر در گذر زمان، ویرایش چهاردهم، ۱۳۹۴
[۱۵]سعیدیان عبدالحسین، فرهنگ مصور مختصر چهارزبانه هنر نقاشی و آثار نقاشان جهان، ۱۳۷۶
[۱۶]پاکباز روبین، دایره المعارف هنر، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱