درباره عکاسی | قهرمانی در دیدن بخش دوم

سایت تندیس تلخیص نیلوفر تقی پور |بخش چهارم کتاب درباره عکاسی

نوشته سوزان سونتاگ |قهرمانی در دیدن | قسمت دوم

انتشارات حرفه نویسنده ترجمه نگین شیدوش

 

در جامعه‌ی مصرفی حتی خیرخواهانه‌ترین عکس‌ها با مناسب‌ترین زیرنویس‌ها هم در نهایت به کشف زیبایی منتهی می‌شوند اما خصلت زیبایی‌شناختی عکاسی موجب می‌شود که اندوه در نهایت به شکلی خنثی به بیننده منتقل شود. عکس‌ها همان اندازه که باعث هم دردی می‌شوند جلوی آن را هم می‌گیرند و عاطفه را دور می‌کنند.


زیبایی در عکاسی طبق سنت رایج همیشه مستلزم اراده و تصمیم یک انسان است. “عکاسانه دیدن” باید دائما در موضوعات و تکنیک به غافلگیری‌های جدیدی دست بزند تا این طور القا کند که شیوه‌های معمول دیدن را زیر پا گذاشته است. وقتی به گذشته و آرمان‌های فرمالیستی درباره زیبایی نگاه می‌کنیم، رابطه‌ی تنگاتنگ آنها را با شرایط تاریخی که نسبت به عصر مدرن خوش‌بین بود را می‌بینیم.قهرمانی در دیدن

در شرایط تاریخی فعلی که دوران افسون‌زدایی‌ست کمتر کسی می‌تواند با زیبایی بی‌زمان فرمالیستی ارتباط برقرار کند چون حالا الگوهای تیره و تار و زمانمند برای زیبایی، فراگیر شده و همه را به ارزیابی دوباره عکاسیِ گذشته دعوت می‌کند. ماندگارترین پیروزی برای عکاسی قابلیت آن برای کشف زیبایی در پست‌ترین چیزهاست. می‌توان گفت امر واقعی حالتی اندوه‌زا و رقت‌انگیز دارد و این حالت همان زیبایی‌ست مثل زیبایی انسانهای فقیر.قهرمانی در دیدن

ارزیابی عکس‌ها همیشه با معیارهای دوگانه‌ی زیبایی‌شناختی آمیخته است. دستاورد برجسته‌ی “عکاسانه دیدن” که اوایل با معیارهای نقاشی سنجیده می‌شد تا همین اواخر با کار تعدادی از عکاسان که با تلاش توانستند برای رسیدن به معیارهای هنر از سرشت مکانیکی دوربین فراتر بروند یکسان و مترادف فرض می‌شد. اما امروزه هیچ دشمنی‌ای بین استفاده خام دستانه از دوربین و زیبایی صوری در سطوح عالی وجود ندارد و هیچ کس نیست که نتواند این زیبایی را ارایه کند. برابرسازی دموکراتیک معیارهای فرمی درست مشابه همان برابرسازی دموکراتیک مفهوم زیبایی توسط عکاس است. در نهایت برای عکاسان هیچ تفاوتی و هیچ مزیت زیبایی‌شناختی قابل توجهی میان تلاش برای آراستن جهان یا تلاش برای کندن نقاب از آن وجود ندارد.قهرمانی در دیدن

دوربین در عین‌حال که می‌تواند باگذشت و ملایم باشد متخصص بی‌رحمی هم هست اما طبق وجوه سورئالیستی که بر ذائقه عکاسانه حکم فرماست، همین بی‌رحمی هم خالق نوع دیگری از زیبایی ست.عکاسی به عنوان ابزاری برای ایستادن در برابر آنچه به‌طور قراردادی زیبا محسوب می‌شد تلاش کرده تا گستره معنایی چیزی را که به لحاظ زیبایی‌شناختی لذت‌بخش است وسیع‌تر کند. حتی غم‌خوارترین شکل عکاسی خبری هم مجبور ست هم زمان دو دسته از توقعات را برآورده کند: توقعاتی که حاصل نگاه سورئالیستی ما به تمام عکس‌هاست و توقعاتی که از این باور رایج نشات می‌گیرد که بعضی از عکس‌ها اطلاعات واقعی و مهمی در مورد جهان به ما می‌دهند.قهرمانی در دیدن

از آنجا که هر عکس تنها یک قطعه است و بار اخلاقی و احساسی‌اش به وضعیت جای‌گیری آن در بین چیزهای بستگی دارد، هر عکس براساس بستری که در آن قرار می‌گیرد، تغییر می‌کند. آنچه ویتگنشتاین درباره کلمات می‌گفت که معنا همان کاربرد است درباره عکس‌ها هم صدق می‌کند و حضور همیشگی عکس‌هاست که فرسایشی در مفهوم معنا ایجاد می‌کند که به تقسیم‌شدن حقیقت به آگاهی‌های لیبرال مدرن کمک می‌کند. یکی از اصلی‌ترین خصلت‌های عکاسی فرآیندی است که در آن کاربردهای اصلی تعدیل می‌شوند و نهایتا هم کاربردهای بعدی جانشین آنها می‌شوند که برجسته‌ترین آنها هم گفتمان هنر است که هر عکسی می‌تواند در آن جای بگیرد.

قهرمانی در دیدنبهترین مطالب درباره عکاسی را مارکسیست‌ها نوشته‌اند. آنها دیوانه‌ی عکس بودند اما از اینکه عکاسی بی‌وقفه در حال زیبا کردن بود آزار می‌دیدند. آنها همیشه امید داشتند که کلمات تصویر را نجات خواهند داد درست برخلاف رویکرد موزه‌داران که برای اینکه یک عکس خبری را تبدیل به یک اثر هنری کنند آن را بدون عنوان و بدون زیرنویس به نمایش می‌گذارند.

بنیامین معقتد بود که زیرنویس صحیح یک عکس می‌تواند آن را از اثرات زیان بار باب روز بودن نجات دهد و در عوض نوعی ارزش مصرفی انقلابی به آن بخشد، اما واقعیت این است که هیچ زیرنویسی نمی‌تواند تا ابد معنای یک تصویر را محدود یا از آن محافظت کند و حتی دقیق ترین آنها هم تنها یک تفسیر از عکس و لزوما تفسیری محدودکننده است که به آن الصاق می‌شود.قهرمانی در دیدندر جامعه‌ی مصرفی حتی خیرخواهانه‌ترین عکس‌ها با مناسب‌ترین زیرنویس‌ها هم در نهایت به کشف زیبایی منتهی می‌شوند اما خصلت زیبایی‌شناختی عکاسی موجب می‌شود که اندوه در نهایت به شکلی خنثی به بیننده منتقل شود. عکس‌ها همان اندازه که باعث هم دردی می‌شوند جلوی آن را هم می‌گیرند و عاطفه را دور می‌کنند. واقع‌گرایی عکاسی باعث نوعی آشفتگی در مورد واقعیت است که مثل مسکن تحریک‌کننده حس است. هر اندازه هم که عکاسی به لحاظ اخلاقی مورد تایید باشد مهم‌ترین کار آن تبدیل جهان به یک فروشگاه بزرگ یا یک موزه بدون دیوار است که در آن همه چیز به یک کالای مصرفی تنزل پیدا کرده و یا به یک موضوع برای درک زیبایی شناسانه ارتقا یافته است.قهرمانی در دیدنواقعیت تبدیل به چیزی متکثر، جذاب و در دسترس شده و عکس‌ها با نزدیک کردن چیزهای غریب و غریب کردن چیزهای آشنا کل جهان را به عنوان یک ابژه‌ی قابل بررسی در اختیار ما قرار می‌دهند.برای عکاسانی که خود را محدود به مشغولیت‌های ذهنی‌شان نمی‌کنند لحظه‌های ناب و سو‌ژهای زیبا همیشه در دسترس اند. سونتاگ معتقد بود که امروز عمل عکاسی یعنی اینکه به وسیله‌ی دوربین هر چیزی در جهان را می‌توان جالب کرد اما این ویژگی جالب بودن هم مثل بروز انسانیت ویژگی پوچ و بی محتوایی ست. چنگ‌زدن عکاسانه به جهان با آن یادداشت‌برداری‌های بی‌پایانش از واقعیت همه چیز را همگون می‌کند.قهرمانی در دیدن
وجه تقلیل‌دهنده عکاسی وقتی که شکل گزارش به خود می‌گیرد کمتر از وقتی نیست که فرم‌های زیبا را نشان می‌دهد. عکاسی با شکارکردن شیءگونگی انسان‌ها و انسان‌گونگی اشیا واقیعت را به تکرار مکرارت تبدیل کرده است. آربوس می‌گوید “عکس رازی‌ست درباره یک راز که هرچه بیشتر بگوید کمتر میدانی ” . نیروی یک عکس در این است که همیشه امکان بررسی دقیق لحظات گذرایی را فراهم می‌آورد که جریان معمول زمان به سرعت آنها را باهم جایگزین می‌کند. همین منجمدکردن زمان معیار جدیدی برای زیبایی را به‌وجود آورده است. توانایی دوربین در تبدیل واقعیت به یک چیز زیبا به ضعف نسبی آن در انتقال حقیقت برمی‌گردد و این امر بر سردرگمی‌های موجود در خصوص حقیقت و زیبایی که شالوده ی عکاسی‌اند سرپوش می‌گذارد.

[/one_half_last][divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

قسمت قبلی را اینجا بخوانید: