نگاه خیره حقیقت مدرن

هر حادثه ای در عین بی معنا ئی متضمن واکنشی میگردد که گوئئ آینده را رقم میزند.
فضای امروز هنرهای گالری محور دچار نیهیلیسم ملموسی است و دوستان در پی پاسخ دادن به حادثه ای که رخ داده  است.  شاید بپرسید کدام حادثه ؟
حوادث به دو گونه اند آرام و بطئی ، سریع و پر رنگ. نوع اول ظاهرا واقعی تر است و در جریان زندگی نقش موثرتری ایفا میکند و این حادثه از جنس نوع اول است.
هجمه هنر«همینه که هست» منظورم است. هنری که بسیاری از  ارزشها را در هم شکست و بسیاری را مایوس  گرداند. عده ای در مقابل این هنر موضع گرفته اند و عده ای در پی پاسخ دادن به این ایرادات.
البته در قالب نقد و نگارش و به بهانه ایونتها و نمایشگاهها.
به نظر راقم این سطور انسان جماعت دارای شان و منزلت وحق زندگی وسعادت مند بودن است. این پذیرش به ظاهر در نزد دوستان هنرمند و هنر گردان و اهل مطبوعات ورسانه علی الخصوص حراج مداران و دلالان وگالری داران وغیره فراموش شده.
حکم دادن به کار و کیفیت کار یک انسان به سهولت و محور کردن خود ازعادات جریان جزم اندیش مدرن است . که در این زمانه مشکل ساز شده.  متاسفانه در گذشته کسب مال  شان اعتقادی داشت و امروزه مقصد ( که خود امری ا ست واسط و مجازی )  مصرف سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت دارد.
سابقا پول بدست میا مد که در راه اندیشه ای مصرف گردد تا التیامی بر بار اضطرابِ بودن باشد. امروز چه چیزی متضمن سعادت ماست؟ پایه از بن ویران است، شآن کار و تلاش در هستی شناسی ما چه جایگاهی دارد؟
این هنر در حراجها و تجارت هنر باعث بسته نگاه داشتن رابطه ها و در انحصار گرفتن دوستی ها گردیده  این رفتارهای محاسبه گرانه. حاکی از محدودیتی است که ظاهرا باید مختص هنر مدرن  باشد چرا که رویکرد یک طبقه خاص در فهم هنر از مختصات این گویش است . اما هنر پسا مدرن هم با همین ساختار مشغول ایجاد کانالها و ارتباطات خود است.
پس هنر امروز در مقابل هنر دیروز چه معنایی دارد. کدام هنر منظور است؟ هنربدست آوردن سهم بازار بیشتر، منظور است؟ یا درک فردیت ها و ایجاد فضایی معرفتی. این مهم پاسخ را  برای مدعیان هنر امروز سخت گردانده است.
گویا تقدیر، ضرورت این گونه زیستن شده است. این رفتاری  نیهیلیستی است؛ گویا نگاه خیره حقیقت مدرن همگی را مبهوت کرده
این نیست انگاری اروپایی چه مهیب است . این شلاق بر گرده همه آنانی که حقیقت مفهومی را باور کرده اند خواهد خورد وشاید بر اثر جبر زیستن در دنیا ئی که آلوده به مجازی گری و مجازی سازی و بازنمودباوری است . قطعا حتی آنانی که باوری ندارند  هم بی نصیب نیستند.
ظاهرا ملال این روزهای هنر حاصل از دست دادن وزنه سنگین هستی شناسی است و یا تکیه بر واقعیتی در حیطه محسوسات صرف  آنچه که پس از سه هزار سال از دست داده ایم  کسانی که هنر امروز را نقد می کنند وکسانی که از آن دفاع میکنند نه راهی به پس دارند و نه راهی به پیش.

جاوید رمضانی    ۹۳/۱۰/۱   

نویسنده