حک و اصلاح در خوشنویسی
بازخوانی رسالههای خوشنویسی درباره حک و اصلاح در خطاطی
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم حسین رضویفرد
مقدمه
حک در لغت به معنای تراشیدن است و حک و اصلاح در اصطلاح نسخهنویسان و کاتبان و منشیان و مصححانی که نُسخ خطی را مقابله میکردهاند، تراشیدن نقطههای زائد و اعرابهای اضافی یا کلمات ناصحیح یا محو و اجرای مجدد حروف و مفردات است. خوشنویسان، منشیان و کاتبان قدیم گاهی مجبور میشدهاند سهو و اشتباهات لغوی خود را در کتابت نسخههای خطی یا مرقعها با ابزار خوشنویسی ازجمله مقراض، قلمتراش و موادی همچون موم حک و اصلاح کنند. برخی استادان خوشنویس همچون سلطانعلی مشهدی حک و اصلاح را جز با قلمنی مردود شمردهاند و برخی با حصول شرایطی جواز به حک و اصلاح دادهاند. در برخی نسخهها، ازآنجاکه کاتبان و شاعران عمل حک و اصلاح را مکروه و ناپسند میشمردهاند از روش شق یا خط ترقین استفاده میکردهاند بدینصورت که خطی از مرکب الوان خاصه شنگرف را روی کلمات اشتباه میکشیدهاند. در این مسیر تعدادی از رسالههای خوشنویسی را ازنظر میگذرانیم و تلاش میکنیم تا به نظری نسبی درباره حد مجاز حک و اصلاح در خوشنویسی دستیابیم. صائب میگوید: «مکن رقمزدهی کِلک صنع را اصلاح/ که خطِّ ساخته بیبهره باشد از تحسین»
بازتاب حک و اصلاح در رسالهها
ابن بادیس صنهاجی (۴۵۴-۳۹۸ ه.ق) در عمده الکتاب آورده است: محو کردن نوشته را «بعضی کاتبان با ابزار و آلتی چون قلمتراش و تیغ انجام میدادهاند اما محو کردن کتابت با ابزارهای مذکور، سبب فرسودگی کاغذ میشده و ضایعاتی را به همراه داشته است. به همین مناسبت عدهای کاتبان و نسخهنویسان در پی ایجاد نوعی از ترکیب که نوشته را پاک میکرده و یا تحت پوشش قرار میداده است شدهاند. مشهورترین نوع ترکیب مزبور از سفیدآب ارزیز و صمغ بهدست میآمده بهطوریکه سفیدآب مذکور را با صمغ صلایه میکرده و خمیر رقیق آن را روی نوشته میمالیدهاند، چون خمیر نوشته را میپوشانده و خشک میشده است بر آن مهره میزده و آنگاه نوشته موردنظرشان را کتابت میکردهاند»[۱]
سیمی نیشابوری (قرن نهم ه.ق) در رساله جوهریه آورده است: «و اصل کتابت آن است که احتیاط نمایند که بسیار حک و اصلاح در کتابت نباشد که از عیوب شمردهاند، اگر ضرورت افتد به انواع مختلف میتوان حک نمود؛ و شق اول آن است که پارهای موم گرم را بر بالای نوشته بریزد و باز بردارد و به انگشت موم را برخط بمالد چند نوبت و خط محو شود و دیگربار کاغذ را مهره زند به حال اول بازآید و اگر به رش غنچه همین عمل کنند شاید، و اگر به قلمتراش حک نمایند بر بالای سنگ یا تخته باید نهاد تا کاغذ سوراخ نشود؛ و اگر خواهد اصلاح کند به همان قلم و سیاهی اول باشد که خط بیگانه ننماید»[۲]
سلطانعلی مشهدی در صراطالسطور (۹۲۰ ه.ق) معتقد است:
«نیست اصلاح خط پسندیده/ نزد استاد نیست سنجیده
گر بود ریش مدّ و حرفی چند/ که به اصلاح باشد آن دربند؛
بالضرور از قلم کن اصلاحش/ دور میباش لیک از الحاحش
نکنی از قلمتراش اصلاح/ کاتبان را چه کار با جراح»[۳]
ازقضا سلطانعلی مشهدی یکی از خوشنویسانی است که درباره سهو و اغلاط املایی در متن کتابت شده دیوان شعری به زبان ترکی توسط وی، از شخص پادشاه -سلطان حسین بایقرا- تذکر گرفته است. متن این نامه که البته جایگاه مورداحترام این خوشنویس بزرگ را نزد دربار تیموریان آشکار میکند به شرح ذیل است: «زبدهالکتاب مولانا نظامالدین سلطانعلی بداند که عنایت و تربیت مربی رأی عقدهگشای که دربارهی او به وقوع پیوسته، اظهرمنالشمس است و حسن عقیدهی همایون در باب هنروری او أبین منالأمس و صحیفهی آمال او مرقوم کلک عاطفت ساخته، رقم نسخ بر خط استادان سابق کشیدهایم و او را در آن فن از همه برتر دیده، در آن فرصت که دواوین خاصه که نگاشتهی کلک بدایعنگار اوست، سهو و غلط در نظر بسیار میآید و حک و اصلاح در چنان خطی دلفریب، مقدور کسی نمینماید چه گفتهاند: سهل باشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس. باوجودآنکه او را در کتابت اشعار ترکی وقوف تمام حاصل است و در طریق نظم و نثر شعوری کامل، این صورت بهغایت غریب است و مقرر است که در معنی و ترکیب لفظ یک بیت بلکه یک مصرع ناظم را کوشش بسیار میباید نمود و در تنقیح یک مضمون، عرصهی مشیت تمام میباید پیمود، هرگاه از تصرف کاتب یا سهو قلم خلل به قواعد و ارکان آن راه یابد موجب توزّع ضمیر خواهد گشت و نقصان آن بر ضمیر قابل گران خواهدبود. این سخن مشهور است که یکی از اعاظم ارباب نظم، دراثنای سیر، بر خشتمالی عبور فرمود که اشعار او را غلط و ناموزون ساخته میخواند و چون آن صاحب کمال دید که ترکیب الفاظ را نه بهاندازهی قالب معانی میریزد، فیالحال قدم انتظام به خشتهایی که مالیده بود، زده، با خاک برابر ساخت و او را در غضب آورده در معرض اعتراض انداخت. خشتمال از روی خشونت و اعراض و زجر گفت چرا رنج مرا ضایع میسازی و خود را در ورطهی حیف و جور میاندازی؟ جواب فرمود که هیهات گوهری را که من بصد خونجگر بکف آورده در سلک نظم کشیدهام بسنگ جفا و جور میشکنی و باک نداری و خشت چند که مالیده شده، عرصهی شنعت میسازی (نظم): لاف از دهن چو دُر توان زد / آن خشت بود که پرتوان زد. غرض از این مقدمات آنکه چون توجه خاطر ناظم را بهجانب زادهی طبع و نتیجهی فکر طبیعی دخل است، کاتب و راقم را در باب صحت و صواب آن واجب و متحتم میباید که منبعد بواجبی ملاحظه نموده سعی نمایند که مرقومات خامهی غرایب نگارش از آسیب و خطا و خلل مصون ماند و صفحات کتاب مراد رایش از حاجت حک و اصلاح محفوظ و مأمون، و هر چه نویسد مقابلهی آن کما ینبغی مراسم سعی به تقدیم رساند که تلافی ما سبق تواند شد؛ والسلام.»[۴] نکته قابلتوجه در این نامه اهمیت متن شعر است نزد سلطان و اینکه نبایستی گوهر شعر با ضعف در املای خط آسیب ببیند همچنین نشان میدهد که پادشاه نیز با کتابتی موافق است که نیاز به حک و اصلاح نداشته باشد.
محمودبن محمد (۹۶۰ ه.ق) در رساله قوانینالخطوط از خطاطی به نام مولانا عبدالصمد یاد میکند که دیوان قدیم شعر مولانا جامی را کتابت کرده است و امیرعلی شیرنوایی نام او را بدین سبب در رساله خمسهالمتحیرین ذیل نام خوشنویسان آورده است. سپس از زبان جامی درباره کیفیت کتابت خوشنویس نوشته است: «این کتاب را طوری نوشته گویی التزام کرده که بیغلط مصرعی ننویسد و در بعضی جا یک دوبیت ترک کرده بلکه بیشتر»[۵]. از متن رساله قوانینالخطوط و شعر جامی چنین برمیآید که جامی خود به اصلاح خط دیوان میپردازد اما امیرعلی شیرنوایی در مجالسالنفائس میگوید که جامی کتاب را برای اصلاح به سلطانعلی قائنی سپرد؛ جامی قطعه ذیل را -به طنز- برای پشت جلد دیوان میسراید و میگوید هر قصوری که آن خوشنویس در تحریر شعر من کرد، من هم با خط او کردم!:
«خوشنویسی چو عارض خوبان/ سخنم را به خط خوب آراست
لیک در هر غزل به سهو قلم/ گاه چیزی فزود و گاهی کاست
کردم اصلاح آن من از خط خویش/ گر چه نامد چنانچه دل میخواست
هر چه او کرده بود با سخنم/ با خط او قصور کردم راست!
از این واسطه مشارٌالیه (عبدالصمد) ترک کتابت کرد و روی به افشانگری و سیاهیسازی و رنگکاری آورد و در آن باب اشتهار تمام یافت»[۶]
منشآت سلیمانی (اواسط سدۀ یازدهم قمری) نوشتۀ دبیران دبیرخانۀ شاه سلیمان صفوی است و در «باب هشتم در اصلاح خط» روشهای مختلف اصلاح خط را شرح داده است؛ در روش اول برای برداشتن مرکب «بعضی اصلاح آن را به قلم تازهتراشیده که به مرکب نرسیده باشد نمایند به این نحو که سر قلم را به زبان، اندکتر کنند و درنهایت آهستگی و همواری بر آن موضع که مرکب ریخته نحوی جاری سازند که قلم به کاغذ بر نخورده، همین به مرکب رسد. اگر مرکب را برداشت خوب و الّا سر آن را با لته(ای) پاکیزه، چنان پاک کنند که دیگر سیاهی بر آن باقی نماند و چند مرتبه به این نحو نمایند تا مقصود حاصل گردد؛ و میگویند که میرعماد به این طریق اصلاح مینموده… لیک اصلاح را به طریق مذکور خوب نتوان کرد چه ممکن نیست که موضع اصلاح، کثیف و مرئی نشود.» روش دوم مورد وثوق منشآت تراشیدن با قلمتراش است بهگونهای که آهار کاغذ از بین نرود و روش سوم دوپوسته کردن کاغذ با بخار حمام و مرمت کاغذ با سریش است.[۷]
نتیجه
با توجه به آنچه گذشت میتوان دستکم سه نوع حک و اصلاح در خوشنویسی متصور شد: ۱- حک یا تراشیدن بخشهایی از اطراف حروف و مفردات خط که اضافیاند یا خوب مشق نشدهاند؛ خوشنویس با این کار، فرم حروف و مفردات را مطابق آنچه به سرمشق یا الگوی ذهنی خود نزدیکتر است اصلاح میکند. ۲. تراشیدن و محو بخشی از اثر و کتابت مجدد آن در موضع پاکشده ۳. پاک کردن اثر با مواد مناسب غیر از قلمتراش و ابزار دیگر و مرمت کاغذ و کتابت مجدد اثر. از فحوای مجموع معتقدات قدما اینگونه برمیآید که نوع دوم و سوم را با حصول شرایطی میتوان اعمال نمود اما مورد سوم با توجه به اینکه کیفیت اثر تا حد قابل قبولی حفظ میشود مرجح است. در حک و اصلاح نوع اول گاهی زیادهروی میشود و اثر از اصالت میافتد از همین رو کمتر موردقبول استادان قدیم است. این نوع از حک و اصلاح، مشروط بر رعایت نزاکت و تمیزنویسی -بهگونهای که عمل اصلاح، استادانه انجام شود و بخشهای زدوده شده از اثر آشکار نباشند- مقبول طبع اصحاب هنر است و خوشنویسان در دوره معاصر به آن توجهی ویژه دارند. درباره نوع دوم باید گفت گاهی یک خوشنویس پس از تمرینهای مداوم، ترکیبی را به کمال، مشق میکند اما یا یک حرف و مفرد را برخلاف نص شعر، اشتباه مینویسد یا از کل متن، در یک مفرد دچار لغزش در اجرا میشود در این صورت اگر مشق مجدد صورت گیرد، امکان رسیدن به کیفیتی که «آنِ» خوشنویس در نفحهای که اثر موفق خود را خلق کرده، یکبار دیگر تکرار شود اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است از همین رو بهترین کار، حک و اصلاح همان بخش از اثر است؛ درباره حالت سوم نیز واقعیت امر این است که در دوره معاصر کمتر مورد اقبال خوشنویسان است اما بدیهی است اگر خوشنویس بتواند بعد از محو کردن بخشی از نوشته کیفیت کاغذ را با استفاده از مواد مناسب حفظ کند، به صواب نزدیکتر است و کار استادانه هم همین است. یکی از نمونههای موفق متناظر با نوع دوم تقسیمبندی فوق، سطری از استاد رضا ظرفیان است که اخیراً کتابت کردهاند و در آن کلمه «غافل» را «قافل» انگاشتهاند اما چون اثر مشق شده اثری ممتاز بوده است ترجیح دادهاند که پس از حک مفرد «قا»، مجدداً «غا» را در همان موضع تحریر کنند. نمونه خط مذکور و حک و اصلاح آن را در دو تصویر ذیل ببینید:
پینوشت:
[۱] صنهاجی، ابن بادیس (قرن پنجم ه.ق)، عمده الکتاب، نقل از نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، ص ۷۸۰، آستان قدس رضوی، مشهد
[۲] نیشابوری، سیمی (قرن نهم ه.ق)، جوهریّه، نقل از نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، ص ۵۱، آستان قدس رضوی، مشهد
[۳] مشهدی، سلطان علی (۹۲۰ ه.ق)، صراط السطور، نقل از نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، ص ۸۱، آستان قدس رضوی، مشهد
[۴] بیانی، مهدی (۱۳۶۳)، احوال و آثار خوشنویسان، تهران: انتشارات علمی، ص ۲۴۶
[۵] محمود بن محمد (۹۶۰ ه.ق)، قوانین الخطوط، نقل از نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، ص ۳۱۷، آستان قدس رضوی، مشهد
[۶] نوایی، میرنظام الدین امیرعلی شیر (۱۳۶۳)، تذکره مجالس النفائس، به اهتمام علیاصغر حکمت، اساطیر، تهران، ص ۱۵۰
[۷] دبیران دبیرخانۀ شاه سلیمان صفوی (۱۳۸۸)، منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ص ۳۰۲
مطالب دیگر به همین قلم را اینجا بخوانید:
همه تصویرسازیهای مرتضی ممیز در کتابی قابل تأمل
هنرمندان چگونه با کرونا مقابله میکنند؟
نگاهی به نمایشگاه نستعلیقهای استاد محمد شهبازی
نگاهی به کتاب آثار خوشنویسی میرزا غلامرضا اصفهانی و نمایشگاه آثار وی
گستره کویر در نمایشگاه آبرنگهای پارسا پاینده
کتیبههای ذوق در ضیافت نستعلیق «بنفشه مصریپور»
خوشنویسی در فضای منفی و نمایشگاه نقاشیخط شمساله ساعدی