گفتگو با فیروزه اطهارى مدیر گالرى آرتا در تورنتو کانادا
گفتگوی هنگامه عطایی کیا با فیروزه اطهارى معمار و هنرمند ایرانى صاحب گالرى آرتا
تاریخچه شکل گیرى گالرى آرتا – گالرى ایرانى در تورنتو- کانادا
فیروزه اطهارى فارغ التحصیل رشته معمارى در سال ٢٠٠١ به کانادا آمده و تحصیلات خود در زمینه طراحى داخلى بین المللى ادامه داد. دیستیلرى Distillery، مکانى که امروز در تورنتو کانادا منحصراً به برگزارى انواع فستیوالها، گالرىها، نمایشگاهها و مراسم فرهنگى-هنرى مىپردازد، کارخانهاى قدیمى بوده که در سالهاى بحران اقتصادى کانادا (٩١١) و پیشتر بصورت یک سایت متروکه و غیر قابل استفاده وجود داشته و تنها در بعضى فیلمها به منظور لوکیشن فیلم بردارى مورد استفاده قرار مىگرفته. در این بین فیلمهاى مهمى در تاریخ سینماى جهان از جمله فیلم شیکاگو در سایت متروکه سابق دیستلرى فیلم بردارى شده است. این سایت به مساحت ٨هکتار در بحران ٩١١ در سال ٢٠٠٢با نصف قیمت به چهار نفر فروخته مىشود. در سال ٢٠٠٣ طرح تفکیک و فروش سایت صورت مىگیرد که در همان زمان فیروزه اطهارى به منظور تغییر طرح و دکوراسیون رستورانى با پروژه دیستیلرى از نزدیک آشنا مىشود. در همان زمان طرح و پیشنهاد گالرىاى ایرانی معرف انواع هنرهاى شرقى، خاورمیانه و ایرانى طى سه ماه مطالعه بصورت طرحى پیشنهادى از طرف فیروزه اطهارى آماده، ارائه و در ماه مى سال ٢٠٠٣ پذیرفته و همزمان با گشایش دیستیلرى و نمایش مجموعهاى از آثار آیدین آغداشلو، سیراک ملکونیان، صادق تیرافکن و عباس کیارستمى افتتاح شد.
تمامى صفر تا صد گالرى با شما بود؟
بله، آنچه تحویل من داده شد یک سالن خالى و دیوارها بود و تمامى طراحى و بازسازى و تبدیل به گالرى بر عهدهى خودم بود. آنچه دید معمارانه کمک کننده بود این بود که براى بوجود آوردن فضایى از هیچ به تمامى در ابتدا الزام به وجود هزینه ى سنگین مالى نیست و ایده اى ناب توأمانِ خلاقیت باعث خلق فضایى میشود که خود حکم هزینه ى اولیه رو ایفا مىکند. هم اینکه آنچه مد نظر من بود این هست که یک گالرى هنرى مىبایست سادگى خود را حفظ کرده تا آثار هنرى فضاى کافى و لازم براى نمایش و معرفى خودشون رو داشته باشند.
افتتاحیه دوم در ماه آبان -اکتبر سال ٢٠٠٣ با مجموعهى خصوصى دیگرى از آثار آقاى عصار، فرح اصولی، علیرضا اسپهبد، ناصراویسى و دیگر هنرمندان بزرگ دیگرى برگزار شد و براى اولین بار بود که مجموعهاى بزرگ در این ابعاد از مجموعه آثار ایرانى در تورنتو و در چنین مکانى به نمایش گذاشته میشد.
این اولین تجربه واقعى و مواجه ى من با هنر ایرانى، ایرانى و کانادایى بود. این تجربه جداى از فوق العاده بودن و دست اول بودن آن تازه من را با مشکلات اساسى و سختىهاى اصطلاحا گرداندن یک گالرى ایرانى در جامعهى غربى در واقعیت عمل روبه رو کرد. این تجربه با آنچه حتى در اروپا تجربه شده بود بسیار متفاوت تا حتى شوکهآور بود.
امکانش هست سختىهاى موجود را واضح تر و مشخص تر توضیح دهید؟
در ابتدا مسائل سیاسى و بعضا ناهنجارىهاى گاه و بیگاه اجتماعى اغلب جو نمایشگاه رو بیشتر به جاى سوق دادن و تمرکز روى آثار هنرى به سمت سوالها و کنجکاوىهاى مربوط به اخبار کشور جهت میداد، از جمله انواع (چراها) و تا حتى تلفیق شدن سیاست و هنر. البته این برخوردها با ماندن در صحنهى کار حرفهاى و ادامه دادن به مراتب کمتر و کمتر شده و آنچه در مدیریت گالرى آرتا براى من اولویت داشته و دارد صرفا ارائه هنر و معرفى آثار هنرى و هنرمندان ایرانى و چه غیر ایرانى بوده و هست جداى از هر لیبل و حاشیهاى. اینکه گالرى انواع هنر اعم از مدرن و معاصر و غیره را معرفى کند و البته که براى هنرمند ایرانى هم موقعیت بیشتر و موثرترى ایجاد شود.
یکى دیگر از سختىها وجود کانکشن و ارتباطات هست. اینکه هر گالرى به ارتباطات بسیار نیازمند و این به مراتب اینجا تا حتى از اروپا بسیار بسیار سختتر هست.
سوم چندین شاخهاى بودن مجموع هنرهاى تجسمى در ایران از جمله هنرهاى سنتى، مدرن، معاصر هست. اینطور که براى مخاطب کانادایى هنر سنتى ما از جمله گُل ومرغ بسیار جالبه، اما در حد تماشا کردن نه اینکه باعث بشه براش هزینه کنند، بخرند و یا حتى سرمایه گذارى کنند متاسفانه خیر.
بطور خلاصه به مرور زمان متوجه شدم آنچه براى ما از هنر ایرانی مورد پسند هست در جامعه کانادایى کمتر مورد استقبال قرار مى گیره، مى بینند، به عنوان یک هنر جدید براشون جالب هست ولى خریدارى نیستند و این نکته خیلى مهمى براى یک گالرى که مشخصا با کیوریتور ایرانى مدیریت میشه و قصد کار کردن بین المللى داره، اینکه طول مى کشه برسى به جایى که دقیقا بدونى چه چیزى رو باید به چه منظور ارائه بدى و به هدف برسى. در نهایت مارکت پیدا کردن براى هنر سنتى ایرانى اینجا در کانادا کار بسیار سختى است چرا که اون ارتباط برقرار شدن اتفاق ساده اى نیست.
فکر مىکنید مشکل از کجاست؟
این نکته به هیچ عنوان هنر ایرانى را مورد سوال قرار نمیده موضوع جدید بودن کشور کاناداست، کشورى که حتى قابل مقایسه با پیشینه و تاریخ اروپا هم نیست. هنر تجسمى هم در کانادا جدید، به طبع مخاطب و خریدارانش هم با اروپا قابل مقایسه نیستند. براى نمونه میزان و ارزش کارهایى که در لندن و نیویورک به فروش میرسند رو میشه با کانادا مقایسه کرد.
هنر تجسمى در کانادا سابقهاى که در اروپا دارد را ندارد و به همان میزان خریدارهاى کمتری هم وجود دارد، به مراتب قیمت کارها در لندن و نیویورک خیلى بالاتره، خریدارها خیلى بیشتر هستن و سابقهاى که از هنر دارند بیشتر هست.
اینجا هنوز دارن مىشناسند، شناخت پیدا مىکنند. نکته دیگه اینکه اینجا درمورد هنر بسیار محافظه کار هستند حتى هنرى که عرضه میشه هم بسیار محافظه کار است. براى مثال group of seven که اینجا خیلى مطرح هستند به عنوان یک سبک نقاشىهاى منظره شناخته میشه، سابقهاش به group of seven برمى گرده که سابقهى طولانى نیست و به سال ١٩٢٠ برمىگرده.
در اینجا خیلى آرتیستها منظره کار مىکنند. منظره همچنان در نسل جدید آرتیستهاى کانادایى مورد استقبال قرار داره و هر چند با تغییر انواع براش و رنگ و حتى امپرسیونیستى شدن اما همچنان مورد توجه مخاطب کانادایى و باهاش ساده به دور از پیچیدگى برخورد مى کنند.
حدود سال ٢٠٠۵ بعد از گذشت ٢سال از افتتاحیه و برآورد سختىها و واقعیتهاى موجود تصمیم گرفتم واقعىتر با مشکلات و موانع روبه رو شوم. کسى رو استخدام کردم و با تنظیم پرسشنامهاى از مخاطبین گالرى خواستم به سوالاتى جواب بدن از قبیل اینکه شما از چه سبک کارهایى بیش تر استقبال مىکنید؟ براى مثال، آیا رئال، سورئال، مدرن، اکسپرسیونیسم و …؟ و بیشترین جوابها براى کارهاى آبستره بود و بعد منظره و landscap.
براى من بسیار جالب بود چرا که خب اینجا مردم از ملیتهاى مختلف شکل رفتهاند با پیشینههاى هنرى خودشون و ما در ایران با هنرهاى اصیل خودمون، سبک آبستره تنها از چند پالت رنگى درست شده و سادگى اون براى اکثر آدمها قابل فهم و براحتى قابل ارتباط برقرار کردن و به نوعى یک سبک بین المللى ساده فهم و تزیینى براى خودش مىتونه باشه تا حتى اینکه لازم به توضیح نداره که از کجاى دنیا این هنر و اثر شکل گرفته .
به نوعى اثرى میشه که از literature review ویژهاى برخوردار نمیشه که نیازمند درک پیشینهى فرهنگى و زبانشناسى و جهانبینى رو داشته باشه.
گالرى آرتا واقع در سایت دیستیلرى تورنتو به نقل از روزنامه ى نیویورک تایمز یکى از جمله مکانهاى پیشنهادى براى بازدید در ٢۴ ساعت اسکان در تورنتو توصیه شده و این افتخار بزرگ و پاسخ ١۵ سال کار حرفهاى گالرى دارى در غربت مىتونه باشه.
نقش گالرى آرتا را در این سالها در تبادل فرهنگى میان هنر ایرانى و مخاطبین کانادایى چطور ارزیابى مىکنید؟
خیلى خوشحالم بگم تونستم موفق بشم و براى من به عنوان یک معمار که به انواع هنرها و نقاشى خیلى علاقه داشتم و مىپرداختم از زمانى که به غربت آمدم به من کمک کرد که معناى خودم رو از دست ندم، نشم یک آدم منزوى و جدا مانده از خودم و جامعه و دنیاى جدید با همهى آنچه با خودش داره. از طرفى زمانى که من آمدم به دلیل دو فرزندم تصمیم داشتم بمونم و باوجود پروژههاى موفق معمارى در ایران از جمله بازسازى موزه خط میرعماد سعدآباد، خانه فرناز پهلوى، بازسازى موزه مردم شناسى زنجان بازم تصمیم به موندن گرفتم و تصمیم گرفتم موندم رو اینجا معنادار کنم و حالا که مرور مىکنم فکر مىکنم چنانچه هر کدوم از ما به عنوان عضوى از جامعهاى که نمایندهى اون هستیم بهترینِ خودمون رو ارائه بدیم، مهم نیست چه حواشى پیرامون کشور شما مطرح باشه، شما در هر صورت نماینده کشورتون هستید. الان من با افتخار نمایشگاه میزارم و به ایرانى بودنم و هنر و هنرمند ایرانى مىبالم و این هم به مراتب براى مخاطبین غیر ایرانى جا افتاده، شناخته شده و مسیر خوب خودش رو پیش گرفته تا حتى هنرمندان کانادایى که هم گالرى آرتا رو به عنوان گالرى ایرانى مىشناسند و همکارى مىکنند که همه اینها رویهمرفته ابعاد خوبى داره و راضى کننده است.
هنرمندانى که سبک سنتى کار مىکردند بیشتر مجبور شدند سبک خودشونو تغییر بدن و به خواستگاه توده کانادایىها نزدیک کنند به طور خلاصه هنرمند خودش رو تغییر داده نه مخاطب.
البته هنرمندانى هم بودند که موفق بودند براى مثال رضا درخشانى توانسته عنصر مینیاتور رو ساده و مینیمال کند، به گونهاى که هم هست هم نیست، به نوعى درونگرایى و برونگرایى را یکى کرده. به نوعى مدرن کردن موتیفهاى ایرانى و رسیدن به زبانى ساده، مشترک و قابل فهم راز موفقیت هنرمندان ایرانى موفق مىباشد.
هنرمندان موفق مثل شیرین نشاط، خسرو حسن زاده، شادى قدیریان اینها از جمله هنرمندانی هستند که با تلفیق موتیفهاى ایرانى و اِلمانهاى معاصر به حرف تازه رسیدند و این نه تنها مخاطب غیر ایرانى را در مارکت بین المللى جذب مىکنه که حتى خریداران ایرانى رو هم.
حرف پایانى:
امیدوارم مانند سراسر جهان با حمایت حامیان بتوان زمینهایی را براى انتقال آثار هنرمندان فراهم کرد که گالرى آرتا نیز بتواند در معرفى هنر معاصر ایران نقش مهمى را ایفا کند.
گفتگوهای دیگر را اینجا دنبال کنید:
متاسفانه تیتر این خبر صحت ندارد و یا نویسنده واقف به حقیقت نیست یا به قصد اطلاعات کذب به بیننده داده شده!
دوست عزیز مواردی رو که میفرمایید حتما معرفی کنید حتما بازتاب خواهیم داد.
سپاس
http://Www.queen gallery.ca
۳۸۲ Queen Street East
Toronto, Ontario, Canada
M5A1T1
https://youtu.be/_4f8O8b-uDQ
در حال حاضر درسته تنها گالرى نیست ولى زمانى که احداث شده تنها گالرى ایرانى موجود بوده و اینکه تاریخچه ى شکل گیرى این گالرى در منطقه تاریخى دیستیلرى بیش تر مورد نظر بوده.
تیتر اصلاح شد.
https://www.parinadimigallery.com/gallery
خیر؛ حتا در زمان تاسیس هم تنها گالری نبودند. بهتر نیست به جای توجیه کردن اشتباهتون یک معذرت خواهی کتبی و رسمی بکنید ؟
گالری پری ندیمی سال ۱۹۹۸ تاسیس شده است و تا جایی که میدونم اولین و تنها گالری بوده برای سالهای زیادی.
https://www.parinadimigallery.com/gallery
با یک کاوش در گوگل خیلی راحت میتونید اطلاعات درست درباره تمامی اقصا نقاط دنیا بدست بیاورید.
با توجه به تیتر و متن ، متاسفانه گزارشگر مشخصا ساکن تورونتو نبودن و با هنر در کانادا اشنا نیستن. چون گالری های موفق در تورنتو که توسط مالکین ایرانی و هنر دوست اداره می شوند، زیاد هستن. در ضمن گالری پری ندیمی از نظر قدمت به عنوان قدیمی ترین ها در تورنتو به حساب می آید.
دقیقا همینطوره که ایشون می فرمایند
متاسفانه پروژه های موزه های سعدآباد همچون میرعماد پروزه موفقی نبوده نه تنها بنای ذاخلی ساختمان از بین رفته، بلکه ساختمان به عنوان موزه قابل استفاده نمی باشد (فضای کوچک، رطوبت موجود در هوا، بر هم زدن نمای داخلی و …) ای کاش به جای آنکه بخواهیم خودمان راتثبیت کنیم و به جامعه معرفی کنیم کمی اصولی تر و با بررسی تمام جوانب اقدام نماییم اما در خصوص فعالیت ایشان در عرصه هنر آرزوی موفقیت برای ایشان داریم