نقد نمایشگاه عکس‌مجسمه‌های بهزاد شیشه‌گران

نمایشگاه عکس‌مجسمه‌های بهزاد شیشه‌گران در نگارخانه‌ی ویستا

حافظ روحانی، تندیس: مرز میان هنرها کجاست؟ آخرین نمایشگاه آثار بهزاد شیشه‌گران در نگارخانه‌ی ویستا هم با طرح همین سؤال آغاز می‌شود که چگونه می‌توان دو ژانر و گونه‌ی متفاوت از هنر را از یکدیگر منفک کرد. بهزاد شیشه‌گران کم‌تر موفقیت برادر بزرگ‌ترش، کوروش، را تکرار کرد، با این‌حال و به نسبت او، بهزاد را می‌توان تجربه‌گراتر خواند، هنرمندی که بارها بیان تجسمی خود را تغییر داد. اگر کوروش خیلی زود خطوط در هم تنیده‌ را یافت، خطوطی که بعدتر رنگی شدند و سپس آرام‌آرام به شناسنامه و شیوه‌ی کار او تبدیل و بعدتر هم با کم‌ترین تغییر در آثار او تکرار شدند. بهزاد اما زیاد شیوه عوض کرد، تکینک‌های مختلف را آزمود و از تجربه کردن در هنر لذت برد و شاید از همین‌رو بود که کم‌تر از برادرش بخت موفقیت در بازار هنر را به دست آورد. مجموعه‌ی کنونی آثار شیشه‌گران در نگارخانه‌ی ویستا باز هم نشان می‌دهد که این هنرمند تا چه حد به تجربه کردن رسانه‌های تازه، شیوه‌های تازه‌ی بیان و فضاهای جدید علاقه‌مند است و از نمایش دادن این تجربه‌های نو ابایی ندارد.

«عکس‌مجسمه‌»ها عنوانی است که شیشه‌گران به آثار به نمایش درآمده در نگارخانه‌ی ویستا داده است. پیش‌تر علاقه‌مندان هنر با واژه‌هایی چون نقاشی‌خط یا حتی خط‌مجسمه آشنا بودند، شیوه‌هایی که در طول سه دهه‌ی ۱۳۳۰، ۴۰ و ۵۰ نضج گرفت و به‌خصوص نقاشی‌خط به یک ژانر موفق در هنر ایران و خاورمیانه تبدیل شد. ولی عنوان عکس‌مجسمه آن‌چنان سبقه‌ای به مانند دو ژانری که ذکرشان رفت ندارد. جالب این‌جاست که آثار شیشه‌گران را از سوی دیگر می‌توان ذیل هنرهای دیجیتال رده‌بندی کرد، جایی که هنرمندان از کامپیوتر و امکانات گرافیکی آن  جهت طراحی یا نقاشی استفاده می‌کنند و محصول را نمایش می‌دهند یا ارائه می‌کنند.

behzad shishegaran

از جهت شیوه‌ی اجرا، کار شیشه‌گران همان است که دیگر هنرمندان شاخه‌ی هنرهای دیجیتال انجام می‌دهند. با این‌حال هنرمند عنوانی خاص‌تر را برای نامیدن آثار به نمایش درآمده انتخاب کرده و ترجیح داده است. اهمیت عنوان کنونی از یک‌سو این است که کنجکاوی بینندگان را تحریک می‌کند تا به سراغ تماشای این آثار بروند. به این ترتیب می‌توان فکر کرد که انتخاب این نام به جای یک نام عمومی مثل هنر دیجیتال در به‌تر دیده شدن نمایشگاه نقش مؤثری داشته و تماشاگران را اغوا می‌کند تا این نمایشگاه و تماشای «عکس‌مجسمه‌»ها را از دست ندهند. اما از طرف دیگر هنرمند کوشیده تا هر دو گونه‌ی هنر، عکس و مجسمه بازی کند. موضوع اول این شوخی برمی‌گردد به ماهیت «شیء» ارائه شده. مجسمه‌ شیئی است در فضا و معمولاً بر روی یک پایه قرار می‌گیرد. پس ارتباط مشخصی با فضای نگارخانه دارد یا مکان ارائه دارد. ولی آن‌چه که هنرمند در نمایشگاه اخیرش در معرض تماشا گذاشته، اشیای سه‌بعدی که بتوان دورشان چرخید و حجم‌شان را احساس کرد، نیستند. آن‌ها تصاویری بر دیوار هستند که دارند احجامی ناموجود را نمایش می‌دهند. به این ترتیب هنرمند ماهیت تجربه‌ی ما از تماشای مجسمه را با عادت ما از تماشای عکس جایگزین می‌کند. پس به جای این‌که ما شاهد حجم و فضای اشغال شده‌اش باشیم، ما شاهد عکس از احجامی هستیم که هنرمند با استفاده از نرم‌افزارهای کامپیوتری ساخته. به این ترتیب هنرمند از یک‌سو از ما می‌خواهد تا اطلاعات پیشینی خود درباره‌ی احجام و فضا را کنار بگذاریم و از سوی دیگر مجبوریم که حتی تجربیات‌مان از مواجهه با عکس را هم کم‌و‌بیش کنار بگذاریم، چون نمایشگاه جدید بهزاد شیشه‌گران دارد به ما چیزهایی نامحسوس را نمایش می‌دهد نه اشکال یا اشیایی محسوس را. مدتی هست که هنرمندانی چون مهران مهاجر یا غزاله هدایت در عکس‌های‌شان با مفهوم شیء دیدنی یا سوژه‌ی نادیدنی بازی کرده‌اند. به عنوان مثال در عکس‌های هر دوی عکاسانی که نام‌شان رفت، بیننده شاهد تصاویری است تاریک با کنتراستی بسیار اندک از دو شیء که تشخیص تفاوت‌شان از هم نیاز به دقت بالا دارد. ولی شیشه‌گران از این هم پیش‌تر رفته، او دارد عکس چیزهایی را نشان‌مان می‌دهد که اصولاً در جهان بیرون وجود ندارند، آن‌ها صرفاً تصاویری کامپیوتری هستند که حتی نمی‌توان در حالت عادی دیدشان، پس عکس – به مفهومی مورد نظر شیشه‌گران – تنها رسانه‌ای است که می‌توان از طریقش این تصاویر خیالی را نمایش داد.

خیالی بودن اشیاء هم به ذات خود در این نمایشگاه مهم است. بیننده دارد با تماشای هر تک‌اثر (عکس یا مجسمه) به دنیای ذهنی هنرمند نگاه می‌کند، نه به حاصل کارش. بسیاری از مجسمه‌هایی که ما در کارها می‌بینیم از لحاظ اجرایی ناممکن هستند، یا اجرای‌شان با تکنیک‌های مجسمه‌سازی بسیار سخت است؛ چون یا سطح مقطع مجسمه و پایه‌اش بسیار اندک و فلذا حفظ تعادل مجسمه بسیار پیچیده می‌شود یا نوع انحناها و سطوح در تکنیک‌های مختلف و آشنای مجسمه‌سازی اگر نه ناممکن، لااقل بسیار دشوار خواهد بود.

قضاوت درباره‌ی کیفیت آثار به نمایش درآمده ما را در مقابل دو موضوع قرار می‌دهد؛ اول تکنیک یا شیوه‌ی اجرا و دوم قضاوت آن‌ها فارغ از دیگر موضوعات، به عنوان تعدادی اثر هنری (عکس از مجسمه‌). وقتی در نظر بگیریم که ما نه شاهد مجسمه‌های واقعی که شاهد تخیل مجسمه‌هایی ناموجود هستیم باید این نکته را در نظر گرفت که چنان‌چه ذکر شد، هنرمند لزوماً به ممکن بودن مجسمه‌های‌اش در جهان بیرون از کامپیوتر فکر نکرده است و البته هم که این آثار به همین شکل کامل هستند و همین حالت، شکل نهایی آن‌هاست. با این ترتیب هنرمند تخیلش را آزاد گذاشته و از امکانات نرم‌افزاری کمک گرفته است تا اشکالی عجیب بسازد. با این‌حال به‌نظر می‌رسد که هیچ‌یک از اشیاء نمایشگاه آن‌قدر عجیب نیستند. در واقع هنرمند در جایی، در مرزی میان ممکن و ناممکن ایستاده است. او نه تخیلش را کاملاً رها کرده تا آزادانه شکل بسازد و نه آن را محدود کرده که به مجسمه‌هایی کاملاً قابل اجرا برسد. پس به نظر می‌رسد که هنرمند تا حد زیادی در محدوده‌ی اثر هنری ممکن و ناممکن گرفتار شده. از سویی او مفتون امکانات بصری نرم‌افزاری شده که به او امکان می‌داده هر چیزی را بکشد و ببیند و از سوی دیگر به عنوان یک هنرمند به عملی بودن مجسمه‌ها فکر کرده. پس بیننده مدام در مرز بین این دو، خیال و واقعیت در حرکت است، چون هنرمند هیچ‌گاه در آثارش به سراغ این راه یا آن راه نرفته، او کوشیده هم ممکن باشد و هم تخیلی. به این ترتیب است که برخلاف تصورات که نرم‌افزار به تخیل ذهنی هنرمند آزادی لازم را می‌دهد، شاهدیم که یک هنرمند در مواجهه با نرم‌افزار تا حد زیادی از امکانات گستره‌ی رسانه‌ی تازه چشم‌پوشی کرده و ترجیح داده تا با احتیاط کار کند. به این ترتیب است که گاه خود آزادی عمل، حذف محدودیت‌ها و چیزهایی از این دست، هنرمند را ترسانده و جلوی تخیل را می‌گیرد؛ «عکس‌مجسمه‌»ها تا حد زیادی قربانی همین احتیاط شده‌اند.

نویسنده